متیو:اوپس پسر ببین چی کار کردی با خودت 

ادرین:متیو یه چیزایی بهم میگفت اما من توجه نمیکردم فقط با نیش باز مری رو نگاه میکردم 

مری:وا این چشه چرا منو اینجوری نگاه میکنه

اها ادرین بیا من این دستمال پارچه ای رو دارم بیا 

ادرین:م....مم...مننونمنم......ممنونم

مری:خواهش

الیا:هی دختر مثل اینکه خیلی شیفتت شده ها

مری:ها....چیییی؟الیااااااا خودم میکشمت میزارمت تو تابوت بعد خودم خاکت میکنم

الیا:باشه بابا جوش نزن

ادری:با دسمالی که مرینت بهم داد دماغمو پاک کردم وایییییییی بوی مری رو میده(خاک بر سر منحرفت)

"من ادرین اگراستم یه بازیگر خیلی معروف بابام بزرگترین طراح شهره.من عاشق دختری شدم به اسم مرینت خیلی خوشکله اما بجز من بازم خواطر خواه داره که من اجازه نمیدم دست هیچ کدومشون به مرینت من برسه مخصوصا اون لوکای گند دماغهمه ی دخترا همش اویزون من هستن نمیدونی چقد حالم بد میشه اما من بازم نگاهم به مریه بهترین دوست من متیو و بعدیش نینو ما سه تا خیلی خفنیم نینو دوس پسر الیاس متیو هم سینگله مثل من

و بازم من عاشق مری هستم 

تو دانشگاه یه پسرس که همش مری رو انالیز میکنه ازش خیلی بدم میاد میترسم کاری دستمون بده

مارگا:مری زدی پسره رو نابود کردیا

مری:هه هه 

ادوارد:سلام مارگارت 

مارگارت:سلام خوبی چطوری از این ورا 

ادوارد:ارام باش همین دیشب ساعت ۱۲ با هم کلی حرف زدیم

مارگا:یقه لباسشو گرفتم با خودم کشوندم تو حیاط دانشگاه ادوارد الان احه باید اینو میگفتی(ادوارد دوست پسر مارگارته خیلی همو دوس دارن)

ادوارد:باشه بابا ببخشید😁

مارگا:خودمو لوس کردم دست به سینه وایسادم 

ادوارد:خانوم کوچولو ببخشید دیگه من معزرت میخوام دیگه از این کارا نمیکنم باشه ببخشید دیگه

مارگا:قدم تا سینش بود از بس که این بشر درازه گردنشو گرفتم و ازش اویزون شدم(میمون/خودتی/من که از جایی اویزون نمیشم)و لپشو بوسیدم بعدش موهاشو بهم ریختمو گفتم عیبی نداره

ادوارد:هوف بازم موهامو بهم ریختی

مارگا:

________________________________________________

ادرین:با مری رفتیم تو دستشویی(با هم اونجا چی کار میکردین/اومده بود کمکم کنه که خونایی رو از روی لباسم پاک کنه/فقط کار دستش نده/باشه/😖😖😖😖😖)

مری:ادرین ازت معزرت میخوام

ادری:دماغمو گرفته بودم و در همون حال گفتم مشکلی نداره

دیدم مری زده زیر خنده

چیشده؟

مری: اخه خیلی باحال حرف میزنی

ادری:منظورشو گرفتم زدم زیر خنده

بعد چند دیقه تونستیم یکمشو پاک کنیم

________________________________________________

شب آن روز

 

مری:وایییی مامانی عالی بود

مارگا:اره مامان فوقالعاده بود

متیو:اما من خوشم نیومد

تام:مجبورت که نکردیم برو کوفت بخور پسر گلم

متیو:چشم بابا جونم

سایبین:من کی تو رو انقد لوس بار اوردم؟

متیو:وقت گل نی

مری:داداش بی تربیت من یکم ادب داشته باش

متیو:بروبابا،"زیر لب"خرمگس

مارگا و مری:یه خبیصانه نگاهش کردیم و سرشو فرو کردیم تو سوپ 

سایبین و تام:روانی های دیوانه

...............................................................‌‌......‌‌..‌‌...

ادرین:دستمالی که مرینت بهم داده بودو بغل کرده بودم و هی بوش میکردم

واییییییییییییییییی

خدداااااااااااااااااااا

من عاشق مرینتم

اون یه دونس

امیلی:بچم رد داده(امی چرا لاتی حرف میزنی/چون دوس دارم توچه/هیچی هیچی)

گابریل:امیلی یه سوال

امیلی:جانم

گابی:عروس ایندمون چه شکلیه

امیلی:بیا اینم عکسش

گابی:چه خوشگله کاملا مناسب پسرمونه 

ادرینننننننننننننننننن

ادری:چیه بابا سکته کردم

گابی:موافقی بریم خواستگاریش؟

ادری:هن؟

گابی:بریم خواستگاریه مرینت 

ادری:جون من راست میگی بابا 

گابی:اره چرا دروغ بگم 

ادری:واییییییی خداااااا ممنونمممممم 

بابا تا اخر عمر کنیزیتو میکنم

گابی:نه مامانت راست گفت رد دادی 

شماره بابا شو بده 

ادری:بابا شماره ی باباشو ندارم😭

گابی:شپاره ی داداششو که داری از اون بگیر 

ادری:وایی راست میگیا

الو سلام متیو 

متیو:سلام چیشده؟فقط نگو که شماره ی چیزو میخوای

ادری:دقیقا همون

متیو:اکی برات اس میکنم 

ادری:متیو من قوربون تو برمممممممممممممممم

متیو:قوربون من نرو قوربون یکی دیگه برو 

ادری:چشمممممممممممممم

ایول اینم شمارش بابااااااا

گابی:درد بابا ،کوفت بابا 

گابی:سلام اقای تام اوردگان؟

تام: بعله بفرمایید شما؟

گابی:من پدر ادرین هستم اگراست

تام:اها بعله بفرمایید

گابی:راستش بابت یه امر خیر مزاحم میشم

تام:امر خیر؟....

اوا دیدید تموم شد

بنظرتون جواب تام چیه؟

موافقت میکنه؟

بعدی پر رمز و رازه 

برا همین ۱۲ تا ندید نمیدم

دوستون دارم بای بای

​​​​​

​​​