از زبان آناناس همون آدرین خودمون

چه عطری 

انگار ترسیده بود (وجی:داداچ عین جن یکی بیاد پشتت زحر ترک میشی مستر ها) چون بدنش یخ کرد واحساس کردم الا که قش کنه حلقه دستامو سل کردم بر گشت سمتم ویک سیلی خوابوند بیخ گوشم وگفت خجالت نمیکشی تو به چه اجازه...

انگشتم رو گرفتم جولو لبش وگفتم هیششش لیدی که اینگار جاخورده بود وساکت شد منم پرو پرو گفتم کاری نکردم که نصف دخترای این شهر دوست دارن من باهاشون حرف بزنم ودستم رو گذاشتم تو جیبم ورو موازش برگردوندم وخواستم برم که گفت

تو..تو ..تو خیلی..هوف میدونی اگه ...

که اینگاری صداش قم دار شد و ادامه نداد وروشو ازم برگردوند دلم نیومد ناراحت ببینمش واسه همین رفتم کنارش وایستادم وگفتم اگه چی که خودشو انداخت تو بغلم وشروع کرد به زار زار گریه کردن از این حرکتش کلی جاخوردم دستمو رو سرش گذاشتم وآروم نوازشش کردم 

از زبان مری جون

صداش باعث شد بترسم دستاش شل شد روی پاشنه پام چرخیدم ویک سیلی خابوندم تو صورتش وگفتم تو به چه اجازه ای که انگشتش رو گرفت روبه روی لبم وگفت هیشش لیدی تعجب کردم بعد پرو ادامه داد کاری نکردم نصف دخترای شهر دوستارن من باهاشون حرف بزنم وچرخید ودستشو گذاشت تو جیبش وخواست بره که گفتم تو..تو..تو خیلی..هوف میدونی اگه با گفتن اگه بغضم گرفت اگه چی اگه بابام بفهمه ها یا شوهر گور به گوریم بفهمه رومو ازش برگردوندم ودستام رو روی محافض تراس گذاشتم واجازه دادم اشکام راهی شه که اومد کنارم وبا حالت تمسخر گفت اگه چی وهق هقم بلند شدو خودم رو انداختم تو بغلش وشروع به گریه کردن که دستش رو بامهربونی روی سرم کشید و نوازشم کرد وقتی که کاملا خودم رو خالی کردم ازش جدا شدم و یک دفع قیبش زد معلومه من چی دارم همینجوری که داشتم فکر میکردم یک دفع با یک لیوان نوشیدنی روبه روم ظاهر شد تازه به تیپش دقت کردم یک پیرهن سفید بایک شلوار مشکی وجلیغه مشکی ویک زنگوله که جای پاپیون بود و ماسک مشکی ویک جفت گوش مخملی وقتی گوشاشو دیدم خندم گرفت که گفت چیه به چی میخندی نترس بدون الکل به گوشاش اشاره کردم که گفت ای ور پریده پس به اینا میخندی خوب چیه منم آدمم دل دارم ها

ماسکش

گوشاش وزنگولش

جلیقش

که نوشیدنیو گذاشت روی محافظ ها واومد سمتم وقل قلکم داد خنده اوج گرفت و بریده بریده گفتم 

ن..نکن..نکن...دیونه

_اه حالا من شدم دیونه و بدتر قلقلکم داد از شدت خنده قرمز شده بودم که ولم کرد وگفت بگیر آب میوتو بخور 

از زبان آدرین 

وقتی که آروم شد از بغلم اومد بیرون وروش رو ازم برگردون در کثری از ثانیه رفتم براش یک شربت آوردم وبرگشتم شربتو گرفتم جولوش که دیدم داره آنالیزم میکنه به گوشام که رسید یک خنده ریزی کرد که منم گفتم نترس بدون الکل به چی میخندی به گوشام اشاره کرد منم گفتم ای ور پریده پس به اینا میخندی وبا حالت بچه گانه ای ادامه دادم چیه خو منم آدمم دل دارم دلم میخواست دوباره بخنده برا همین قل قلکش دادم که بریده بریده گفت

ن..نکن..نکن..دیوانه منم گفتم اه حالا من شدم دیوانه وبیشتر قل قلکش دادم دیگه صورتش قرمز شده بود ولش کردم دلم نمیخواست اذیتش کنم شربت رو روبه روش گرفتم وگفتم بگیر آب میوتو بخور با یکم تردید گرفت ویواش یواش خوردش که لبخند تلخی زد وگفت فکر کردم رفتی وبا خودت گفتی دختره روانی از یک طرف سیلی میزنه از یک ور میاد بغل آدم 

برای چی باید اینو میگفتم بلخره هر کسی یک دلیلی برا کاراش داره

_دلیل تو برا محبت کردن به من چیه

میخوام مال من شی(وجی:عرررر ادرین بگو وجی بمیره/آدرین:البته فقط امشب من کاگامی رو دارم/وجی:ولم کنید ولم کنید میخوام برم قیمه قیمش کنم)

پوزخندی زد وگفت من مال یکی دیگم ه وزیر لب یک چیزی گفت 

پس خیلی باید دوستت داشته باشه آره

_ه الا داره با دوست دخترش میرقصه 

پس خیلی خر که همچین جواهری داره وقدر نمیدونه چرا ولش نمیکنی برو بایکی دیگه

_دیگه محم نیست من که بلخره میمیرم(بچه ها این موضوع خودش سه چهار تا پارته)

این حرفو نزن تو هنوز خیلی جونی ازدواج میک بجه دار میشی نوه دار میشی این چه حرفیه

_ه تو که از هیچی خبر نداری

راستی اسمت چیه 

_مرینت

چه اسم قشنگ واصیلیه

_مگه تو بگی کی هست که بدونه

پدر مادرت کجان میدونن اومدی مهمونی

_مردن

واقعا متاسفم ببخشید نمیخواستم نارا حتت کنم 

_نه بابا بیخیال 

روش رو بهم کرد چشمام به چشماش خورد مستم کرد عجیب بی اختیار چشمم رو بستم وبوسیدمش  بی اختیار بودم که وقتی به خودم اومدم خودم رو ازش جدا کردم تو شک بود گفتم متاسف من نمی نمیخواستم گفت محم نیست ورفت منم رفتم سمت دستشویی و تو آینه به خودم نگا کردم وبا مشت آب به صورتم زدم ویکی خابوندم زیر گوش خودم وتودل گفتم ده آخه پسره احمق اگه کاگامی میدیدت چی کار میکردی مگه نگفت که خودش صاحب داره اه لعنتی بعد از کلنجار رفتن با خودم رفتم بیرون آلیا داشت بانینو حرف میزد که رفتم پیششون وبه نینو سلام کردم که آلیا تو گوشم نجوا کرد بد نگزره و به بالکن اشاره کرد یعنی همچی رو دیده بود بی خیالی گفتم وگفتم اتفاقعا خیلی خوبه وبعد بهم گفت دوست دخترت داره برا خودش با هرکی که از در میاد میرقصه رگ قیرت آقا گل نکرده رد نگاشو دنبال کردم رسیدم به کاگامی که توی بغل یک پسره بود ومیرقصید بیخیالی به آلیا گفتم ورفتم که دوباره دختره رو دیدم رفتم  و بهروش وگفتم افتخار میدی خواست رد کنه که دستش رو گرفتم و بردمش وقتی دستش رو گرفتم حس عجیبی داشتم که هیچ وقت دیگه نداشتم که دستش رو از تو دستم کشید وگفت باید بره دلم نمیخواست بره یعنی دوباره میدیدمش هنی کشیدم وبه جای خالیش نگا کردم آخر های مهمونی کاگامی با اون پسره اومد پیشم وگفت 

آدرین جان لوکا لوکا آدرین پسر عموم

لوکا دستش رو جلو آورد وگفت خشبختم دستش رو گرفتم وگفتم همچنین ولبخند زورکی زدم که کاگامی گفت آدرین لوکا ماشینش پنچر شده بریم برسونیمش

باشه فقط وایستا سوییچم رو بیارم سوییچ رو برداشتم و رفتیم لوک خوش شانس رو رسوندیم رسیدیم خونه که چیزی رو که دیدم باور نکردم مرینت با همون لباسا رو مبل خوابیده بود کاگامی با عصبانیت رفت نزدیکش وبا داد گفت (آقا یک نکته آدرین لباساشو عوض کرده قبل از اینکه لوکارو برسونند)پاشو دختره چشم سفید که مرینت از جا پرید وکاگامی مسکش رو کند ویکی زد زیر گوشش عصبی شدم و لی خودم رو کنترل کردم که کاری نکنم وقتی خوب نگاش کردم قلبم ریخت مرینت همون زنه من یعنی مرینت مال منه راستش رو بخواید خیلی خوشحال شدم و بعد با یاد آوری بلا هایی که سرش آوردم قلبم درد گرفت

نمیدونم خوشحالم ناراحتم عصبی سرم درد میکنه قلبم تیر میکشه ده آخه این چه حسی(داداچ عاشقی)

کاگامی دستش رو برد بالا که سیلی دومو به مرینت بزنه کا دستش رو توهوا گرفتم گفتم کاگامی بس کن کاگامی دستشو از تو دستم در آورد وگفت آدرین تو این دختره چش سفیدو نمیشناسی نمیدونی دختره خدمتکار تو بالکن با یک پسره چی میکرد صدای قه قه شون سالنو ور داشته بود تاز پسره اونو

بسه کاگامی جفتتون از جلو چشمام برید اونور

ک.اما عزیزم

آ.خواهش میکنم

ک.چشم

هردوشون رفتن کتمو پرت کردم رو مبل وخودم هم نشستم رو مبل داشتم به اتفاقای امشب فکر میکر دم که خوابم برد کم کم 

از زبان مری

مهمونا رفتن نشستم رو مبل نمیدونم کی خوابم برد ولی با صدای داد کاگامی از خواب پریدم ماسکم رو از رو صورتم کند وپرت کرد ویکی خوابوند زیر گوشم و میخواست دومی هم بزنه که آدرین جلوشو گرفت وگفت کاگامی بس کن کاگامی 

دستشو از تو دستم در آورد وگفت آدرین تو این دختره چش سفیدو نمیشناسی نمیدونی دختره خدمتکار تو بالکن با یک پسره چی میکرد صدای قه قه شون سالنو ور داشته بود تاز پسره اونو

آ.بسه کاگامی جفتتون از جلو چشمام برید اونور

ک.اما عزیزم

آ.خواهش میکنم

ک.چشم

رفتم بالا وخودمو انداختم رو تخت وشروع کردم به گریه کردن چند دقیقه بعد آلیا اومد تو ولی تامنو اونجوری دید اومد کنارم منم تند تند اشکامو پاک کردم

_مری قربونت برم چی شده چرا گریه میکنی

ه..هیچی ..ن..نیست 

_مری آدرین ناراحتت کرده چی شد ده بگو

نه آلیا دلم برا مامان بابام تنگ شده بود ویک لبخند زورکی زدم که آلیا بقلم کرد وگفت دیگه نبینم گریه کنی تامن هستم نگران هیچی نباش مطمعا باش همچی درست میشه بهت قول میدم تودلم به این حرف آلیا یک پوز خند زدم آره همچی ه زهی خیال باطل 

_ حالا بگیر بخواب باشه و لپمو بوسید ورفت

تاساعت ۴ از شدت سر درد نتونستم بخوابم این سر دردم امانمو بریده بود رفتم پایین تا یک مسکن بخورم دیدم آدرین رو مبل خوابیده دلم براش سوخت الا سرما هم بخوره بدبختیش پایه منه رفتم تو اتاقم وپتو روی تختم رو آوردم وزدم روش الهی بمیری من از دستت راهت شم(فرزندم خود درگیری داری ها)رفتم تو آشپز خونه ودوتا مسکن خوردم سرم رو گذاشتم رو میز ونفهمیدم کی خوابم برد صبح با آلارم گوشی آدرین بیدار شدم تند تند خودمو جمع وجور کردم یک میز حول حولکی چیدم ورفتم تو اتاقم آدرین وکاگامی اومدن وصبحونه خوردن که صدای نحس کاگامی بلند شد هی خدمتکار بدو بیا اینارو جمع کن رفتم میزو جمع کردم که کاگامی گفت بری ضحر استیک درست کن باسوپ قارچ ودسرایتالیایی(مهمونی؟)

چشم خانم ولی بیشتر وسایلش رو نداریم

_خوب برو بخر چقدر وراجی میکنی اه

چشم

بعد از اینکه صبحونه مو با آلیا خوردم حاضر شدم که برم خرید که آلیا هم گفت میاد باهم رفتیم بیرون با آلیا رفتیم بستنی خوردیم ورفتم خونه تا وسایل ناهار رو درست کنم

پیشبندو بستم که آلیا اومد گفت منم کمک گفتم بدو برو دسرو درست کن رفت سراغ وسایل دسر تخم مرغرو شکست(حالا من یک چیزی از خودم در میام) ژلاتینو ازافه کرد و رفت دست شست ودودستی کرد تو آرد وزد قد صورتم خندیدم ولیوان آبو ریختم رو سرش جو هارو خالی کرد روم منم از رو نرفتم و سبزی هارو ریختم روش صدای خنده هامون کل خونه رو برداشته بود که آقای برج زهر مار تشریف آورد مردم شوهر دارند ماهم شوهر ه شوهر منم شدم مثل خودش وعصامو قورت دادم

ز زبان خرد جوان آقای آدرین

رسیدم خونه کلیدو تو در چرخوندم کتمو آویزون کردم که صدای خنده های خیلی قشنگی اومد رفتم سمت صدا از آشپز خونه بود دیدم مرینت با صورت آردی داره لیوان آبو خالی میکنه رو سر الی ومیخنده الی همپاکت جو رو ریخت رو سر مری(وجی:چه زود پسر خاله شدی/آدرین:پسر خاله نشدم زنمه/وجی:عژب) و مرینت کل سبزی هارو ریخت رو آلیا و شروع کردن به قه قه زدن چه قشنگ میخندید باخندهاش انگار قند تو دلم آب میکردن که چشمش بهم خورد وجدی شد ومنم مجبورا جدی شدم رفتم تو و نشستم آلیا بهم سلام کرد مرینت هم آروم گفت سلام آقا خوش اومدید نیم ساعت دیگه غذا حاضره تو صداش تنینی بود که من هیچ جا نشنیده بودم احساس میکردم حسی که بهش دارم خیلی بیشتر از یک دوست داشتن معمولی خیلی بیشتر نمیدونم ولی نمیتونم هیچ کاری بکن نمیتونم هنی کشیدم که آلیا متعجب به سمتم برگشت وگفت چیزی شده

نه فقط خستم دیدم مرینت داره قارچ ها وسبزی رو خورد میکنه قدش چند سانتی ازم کوچک تر بود حودودا تا زیر گردنم  از کنارم رد شد واز توی یخچال شیر رو ورداشت عطر ملایمشو باتمام وجود وارد ریه هام کردم که باصدای باز شدن در به خودم اومدم کاگامی بود کاگامی ا مد پرید بغلم و بوسم کرد 

ک.سلام عشقم

سلام

کمن برم لباسام رو عوض کنم

لبخند زورکی زدم وگفتم برو احساس میکردم دیگه حسی بهش ندارم که مرینت اومد ومیزو چید داشت بشقابمو میچید که چشمم به چشمای آبیش افتاد متمعن بودم اگه باهاش چشم تو چشم میشدم نمیتونستم خودمو کنتر کنم برای همین نگامو ازش دزدیدم وبه پایین خیره شدم کاگامی اومد گفت عزیزم من میل غذا ندارم میرم استرا حت کنم بهش لبخندی زدم وگفتم برو رفت الی اومد نشست کنارم مرینت خواست بره که گفتم بشین غذاتو بخور تعجب کرد که الی بهش فهموند بشینه نشست رو بهروم تمام مدت حواسم پیش بود سنگینی نگامو حس کرده بود چون گه گاهی زیر زیرکی نگام میکرد غذا که تموم شد الی ومری(چه هم غافیه

)ظرفارو شستن وهرکی رفت سی خودش کارامو انجام دادم شب بود ساعت ۱۱ بود چشمامو با انگشتام مالیدم به هم دلم مری رو میخواست 

از زبان مری

رفتم که بخوابم ساعت ۱۱ بود رفتم تو بالکن درو باز گذاشتم که صدای یکی از تو بالکن اومدترسیدم

سلام پرانسس

_سلام پرنسس

از ترس چسبیده بودم به در اتاق که دوتا تیله سبز یشمی به چشمم خورد میخواستم جیق بزنم که یک دفعه دیدم یک نفر باحالت تعظیم با یک گل رز قرمز اومد جلو یکم که دقت کردم چشمم خورد به گوشای مخملیش که اومد جلو ودستمو بوسید 

_سلام پرانسس ترسوندمت ببخشید

خودشو لوس کرد خندم گرفت که گفت دعوتم نمیکنی 

چ..چی...چرا...اینجا

_ههههه این گل برا تو 

وگلو گذاشت لای موهام 

_لپات گل انداخته چه ناز میشی وقتی خجالت میکشی

تو اینجا چی کار میکنی آدرس منو از کجا میدونی اصلا اسمت چیه

_وای وای یواش دختر یک نفس بگیر 

هر هر مسخره خودتی جواب منو بده وگرنه جیغ میزنم

_دلت میاد جیغ بزنی

آره خیلیم خوب لم میاد

_باشه بابا الا میگم

زود من بیکار نیستم ها

و صندلی میز آرایشم رو کشید عقب و برعکس نشست 

_خوب بپرس عزیزم

اولن من عزیز تو نیستم

_پرانسس عصبی میشی خیلی هلو میشی ها

خفه جواب منو بده

_بپرس

خب اول از همه اسمت چیه

_اممم ....اسمم...کت نوار صدام کن

صدات کنم؟ پس اسم اصلیت چیه

_حالا به وقتش سوال بعدی

آدرس منو از کجا آوردی

_شنیده بودم اینجا خدمت کاری 

کی بهت گفته

_آدرین

اونو از کجا میشناسی 

_دوستمه

تو دلم یک پوز خند زدم معلومه که میگه خدمت کارم

اینجا چی کار میکنی

_بیست سوالی؟

جواب منو بده وگرنه جیغ میزنم

_اومدم تورو ببینم

چطوری 

_چی چطوری

_چطوری اومدی تو

_از دیوار کشیدم بالا وبعد دوباره از دیوار کشیدم بالا اومدم تو تراس در باز بود اومدم تو

پس اومدی دزدی

_هی

هی وکوفت اومدی دزدی چی

_پرنسس دیگه بیستا شد بسه الا نوبت منه

وتوی یک حرکت دقیقا روبه روم وایستاد توری که بینیش به بینیم خورد

چی چی نوبت من؟

_آره دیگه خوب میخوام بدونم صاحبت کیه

دیگه هیچکی

_چرا

مجبورم جواب بدم

_اهم

من جواب نمیدم

_اینهمه سوال از من پرسیدی من نق نزدم الا نوبت تو

نه 

وپامو کوبوندم زمید ورو مو ازش بر گردوندم که هولم داد رو تخت وشروع کرد به قل قلک دادنم

ن...نن....ن..نکن..بابا..نکن..

_نچ نچ نچ تا نگی ادامه میدم

ده...آخه..به ..توچه میگم ..نکن

_او او بگو دیگه یالا

باشه..باشه ..میگم ..ولم کن

_بفرما ولی اگه نگی تا خود صبح قلقلکت میدم ها

ولکن دیگه 

_ نچ نچ بگو وگرنه قلقلک 

ودوباره شروع کرد به قلقلک دادنم 

بابا..نکن..دوست..ندالم ..نمیگم

_دلم سوخت ولی حس کنجکاویم بر دل سوزیم قلبه کرد بگو دیگه

همینجوری که داشت قلقلک میداد که یک دفع در اتاق باز شد وآلیا اومد تو کت هم رو من خیمه زده بود که با دیدن الی صاف نشست فکر کنم از شدت خجالت تا الا آب شده بودم که کت گفت

اینجا اتاقه ها در زدن هم چیز خیلی خوبیه

علامت آلیا$

علامت کتنوار_

$عزیزم شما راحت باشید به کارتون ادامه بدید

_نمیگفتیم ادامه میدادیم

آل...آلیا...اونجوری که فکر میکنی نیست

$مری عشقم من به چیزی فکر کردم آیا

_شما مگه مغذ داری که اصلا فکر کنی

$نمکدون

_تو خوبی

کتتتتتتت

_جانم عزیزم

$ببخشید ها این سوالو میپرست کت؟ خوب کت جان چی زدی عزیزم

$آلیا گمشو بیرون کاردارم

شما همو میشناسید 

_حالا

$چیکار 

والی یک لبخند شیطونی زد وبه من نگاه کرد

_کارایی که به شما هیچ مربوط نیست

$او پس اینگونه خوب جلو من کارتو انجام بده

_اه اه عیب الی عزیزم کارایی که نمیشه جلو شما انجام داد

$او پس اینگونه پس کت ما میخواد کارای بد بد بکنه

_حالا اگه خانمم اجازه بده شاید

$اه خانمتون واو پس من برم تا به جاهای باریک نکشیده

_گمشو عشقم 

$بای خوش بگزره ولی نبینم فردا مری شکمش بزرگ شده ها

وکت یکی از کوسنا رو پرت کرد سمتش والی رفت ومن موندم واین کت.....

حالا من موندمو کت که بایک لبخند پت پهنی بر گشت سمتم وتا ته نقششو خوندم برا همین بدو بدو رفتم تو اتاق الی که الی این بز داشت نگام میکرد

$چته چرا اینجوری میکنی

ملت خواهر شوهر دارن منم خواهر شوهر دارم چرا منو تنها گذاشتی ها

$واه ول کن بابا داداش الدنگ ما عرضه خوشبخت کردن تورو نداره ولی من به این کت ایمان دارم

هر هر خفه 

_کجا رفتی عشقم

تو باز اومدی 

_واه پرانسس من بی تو میمیرم

زود تر 

$کت اذیتش نکنی ها

_من دلم نمیاد اذیتش کنم که 

آره پس اون خنده چی بود

_واه خوب خندیدم

$مری گمشید برید تو اتاق خودتون خوابم میاد

آلیاااااا

$برید دیگه فقط اسم نینیتونو اگه دختر بود بزارید آدریانا شب خوش

وسرشو گذاشت زیر پتو والکی خرو پف کرد

_پرانسس بیا بریم 

چیچیو بریم

_بیا دیگه اذیتت نوموکولم

قول 

_قول

$گمشید دیگه خوابم میاد ایششش

_الی میام خفت میکنم ها

$خاپوف ....خاپوف....

_بیا بریم مری

بریم

رفتیم تو اتاق من کت نشست رو تخت وبهم نگاه کرد وگفت خوب من منتظرم

منتظره؟

_بگو دیگه لج نکن

چی رو

_همون پسره کیه چیکارته چرا اینجا کار میکنی؟

هیی اون پسره نامزدم بود که آدم بدی بود واز دستش فرار کردم وچون کسی رو نداشتم آلیا بهم گفت بیام تو خونه داداشش خدمتکار نیاز دارن همین

کت مشکوک نگام کرد وگفت دوروغ که نمیگی

نه ..نه ..د..د..دوروغم چیه 😁

_همینجوری  نظرت راجب من چیه

اممم...تو..یک پسر مشکوک خنگ با گوش های مخملی

_هر هر هر وای خدا دیشب تو کمد خوابیدی انقدر کمدی شدی

خوب چیه من کلا دو بار دیدمت 

دراز کشید وسرشو روبه روم بر گردوند وگفت نظرت چیه یک مدت با من باشی شاید نظرت عوض شه

نه

یک دفع نشست وگفت چرا نه 

چون نه بحث نباشه

_تورو خدا

نه

_خواهش میکنم

نه یعنی نه

_فقط چند ماه

نه 

_اه دیگه نه نیار مری

کت خواهش میکن من دوست ندارم هیچ پسری بهم دست بزنه

_مری قسم میخورم اذیتت نکنم

آخه

_به جون مادرم وخواهرم که برام خیلی عزیزن توهم نه نیار

وخودشو مظلوم کرد

باشه ولی قول دادی 

وپرید بغلم وگفت مرسیییییی

هی همین الا قول دادی ها

_قول ندادم که بغلت نکنم

کتتتت

_جانم حالا بیا بخوابیم 

دیگه گمشو برو خونتون

_نچ نچ امشبو اینجا پلاسم

چییییی

_آرپیچی بیا بخواب دیگه

ودراز کشید ورفتم پیشش که بغلم کرد وگفت شب بخیر پرانسس

ها(خمیازه)شب بخیر کت

از زبان کت یا همون آدرین

مری به زور قبول کرد خوشحالم که اینقدر بهم وفا داره اومد کنارم خوابید بهم شب بخیر گفت و بغلش کردم زود خوابش بورد مثل عروسکا میموند حتی از کاگامی هم خوشکل تر بود اینقدر با موهاش بازی کردم که خوابم برد ساعت ۶ بیدار شدم بوسش کردم که چشماشو باز کرد وبا صدای خواب آلودی گفت کت کجا 

بخواب مری باید برم سر کار 

_ها مراقب خودت باش

چشم پرانسس

ورفتم تو اتاق و لباسامو عوض کردم رفتم تو حال رو مبل نشستم که دیدم مری اومد وداره پیش بندشو میبنده اه کاش بیدارش نمیکردم گناه داشت سلامی بهم کرد جوابشو ندادم من الا باید حکم یک شوهر اخمو وبد اخلاقو براش بازی میکردم ده دقیقه بعد اومد وگفت آقا صبحونه حاضره

اهم برو به کارت برس

_چشم 

و رفت تو اتاقش آخی بمیرم براش خستس آلیا اومد وزد به پشتم وگفت بابای آینده ما چطوره با آرنج زدم به پهلوش وگفتم آلیا مرینت بفهمه خودم خفت میکنم 

$نترس نمیگم دوسش دالی

نه فقط برای تفریح 

$آدرین خدا شاهده اذیتش کاری میکنم از زنده بودنت پشیمونشی

برو بابا

$اه آدرین خیلی پستی الا همچی رو بهش میگم چند بار میخوای قلبشو بشکنی

...............(خفه خان گرفتن)

$مرینتتتت مرینت 

_بعله 

$بیا ابنجا کارت دارم

آلیا قلط کردم ببخشی تورو خدا

$آدرین اون بازیچه تونیست

آلیا تورو خدا دوستش دارم

$چیییی

عاشقشم دیونشم بدونه اون نمیتونم(عررررررررر) فهمیدی

$آدرین بگو جون مامان امیلی 

به جون مامان امیلی

_بعله خانم

یک چشم غره ای به آلیا رفتم که گفت چیزه میخواستم بگم بشین صبحونه بخور بعد بیا بریم بیرون خرید دارم😁

_اجازه هست آقا

هن

آلیا با پازد بهم و وقتی داشتم پامو میمالوندم بهش چشم غره رفتم مرینت روبه روم نشست ونگاش کردم ویک لبخند زدم که سریع لبخندمو خوردم

که کاگامی اومد وکنارم نشست و بغلم کرد وبوسم کرد که چندشم شد(ویییی یوههاااا هورااا)

ک. عشقم صبح بخیر

صبح بخیر 

ک.عزیزم من اگه میشه شب برم خونه لوکا خواهش میکنم 

باشه خوش بگزره

ک.واییییی مرسی عشقم

خاک توسرت یکم از مرینت یاد بگیر راست راست جلومن میگه برم خونه دوست پسرم گمشو ایشش

کاگامی وسایلشو جمع کرد ورفت آلیا هم کارت بدبخت منو برد دیگه تا آخر ماه فکر نکنم پول داشته باشیم دید که حالم نزاره گفت نترس میخوام برا عشقت لباس بخرم اینو که گفت بلند شدم افتادم دنبالش  

وایستا کاریت ندارم

$آره جون عمت وایستم که تیکه تیکه شدم

که یک دفع افتادم دوتا دستم رو گذاشتم زمین که پاشم وبه محض اینکه چشمم رو باز کردم دوتا تیله آب دیدم(فیلم ترکی شد😁)و وقتی دقت کردم دیدم مرینت دلم میخواست تا آخر عمر همونجوری به مونم ولی بایاد آوری بلاهایی که سرش آوردم خمام رو درهم کشیدم وبلند شدم و به الیا ام اخمی کردم وگوشیم رو از روی اپن آشپزخونه ورداشتم ورفتم نشستم روبه روی تلویزیون مرینت رفت پیش آلیا ویک چیزی بهش گفت ورفت تو اتاق که الی اومد کنارم وگفت خانمتون رو میبرم بیرون سویچتو بده گفتم لازم نکرده خودم مبرمتون

$اوه اونوقت چطوری 

حالا برو اونور تا حاظر شم

$گمشو

تو پیداش

رفتم بالا لباسای کتنوارو پوشیدم  واز تراس من به تراس اتاق مرینت یک در بود درو باز کردم ورفتم تو تراس لباسشو عوض کرده بود داشت آرایش میکرد که رگ غیرت محترمم به جوش اومد و...

از زبان مرینت

رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کردم داشتم آرایش میکردم که صدای خوردن یک چیزی به پنجره اومد رومو برگردندم که دیدم کته در تراسو باز کردم که پرید تو

هی وحشی آمازونی اینجا چیکار میکنی مگه قرار نبود بری سرکار

_حسش نبود مرخصی گرفتم

واقعا که تنبلی

_حالا بیخیال کجا میخوای بری

خرید

_او خوب من میبرمت

نمیخواد با الی میرم 

_چه بهتر راننده شخصیتونم جور شد دیگه

هر هر 

ورژ قرمزم رو داشگم میزدم که کتنوار اومد ورژ رو ازم گرفت

_نچ نچ قرمز نه اممم کالباسی خوبه کالباسی بزن

اه بده من ده آخه به توچه

_نه قرمز نه

اه اذیت نکن

_راه نداره

باشه بابا

_آفرین دختر خوب بدو پاکش کن 

باشه اه

وبلخره بعد از کلی ایراد گرفتن های کت حاضر شدم ورفتم پایین که الی گفت ایششش خاک بر سر جفتتون کنن بدویید دیگه

_باشه بابا قورتمون دادی بریم 

تو مگه ماشینداری

_ازنوع لامبورگینیشم دارم

واقعا 

_اهم

$گمشید دیگه بریم اه

باشه بابا چرا میزنی

$من زدم اه اه بریم دیگه دیرشد دیرشد

_آلیا دیگه گمشو بریم

$این جمله توبه ددیم میگم

آلیاااااااااااااااااا کتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

_$ببخشید

آفرین بچه های خوب بریم دیگه

کتنوار از جلورفت ماهم دنبالش رفتیم 

اولالا عجب ماشینی داری کت

_برای توهم میخرم

$برامن چی

_به من چه بده نینو بخره

وکت شونه ای بالا انداخت وسوار ماشینش شد وآلیا هم داشت از عصبانیت منفجر میشدرفتیم سوار شدیم آلیا اول سوار شد منم میخواستم بشینم که کت گفت نچ نچ نچ شوما میایید جلو

نمیخوام ول کن اه

_واه پاشو بیا جلو این مسخره بازی ها چیه

$کت مرینت نمیاد جلو 

_چرا 

$حالا بعدا بهت میگم

_باشه هر جور راهتین

وراه افتاد آلیا راست میگه من دلیل خودمو دارم برا جل  ننشستن وقتی ۱۴ سالم بود یک بار با بابام رفته بودیم پارک که من جلو نشستم وتصادفکریم بعد از اون اتفاق هیچ وقت دیگه جلو ننشستم

_خانماها رسیدیم

اینجا دیگه کجاست

$واه مری این همون مزون جدیدست تازه باز شده 

او 

_شما برید منم الا میام

$باشه بریم مری

رفتیم تو وای چه لباسایی داشت همینتوری داشتم لباسارو نگا میکردم که احساس کردم یکی داره پشت گردنم نفس میکشه اول ترسیدم کم کم باتردید برگشتم که دیدم کته ویک متر پریدم هوا

$چته تو دختر

ازین بپرس کت تو عادتته مثل جن ضاهرشی 

_هی حالا یک سوال چرا لباس مجلسی

$چییییییی یعنی تو نمیدونی تولد منه ها ها نمیدونی بنال ببینم یعنی کادو نخریدی ها 

_رسما بدبخت شدم رفت

ههههه آلیا این یک بارو به خاطر من ببخشش 

$فقط به خاطر تو وااااایییی مریییی بدو برو اینو پرو کن 

چی وای چه خوشکله ولباس دست آلیا رو دیدم باشه الا میرم رفتم تو اتاق پرو  ولباسو پوشیدم موهامو باز کردم واز اتاق اومدم بیرون

خوبه

کت که داشت لباسا رو رو میگشت روشو به من کرد ویک اخم ریزی کرد

$وای عالییییییییی

_چی چیو عالی زود برو درش بیار بدو

واه چرا خیلی خوشکله که ایرادش چیه

_خوشکل که هست ولی برا تو نه ایراداشم زیاد مثلا یقش آستیناش از پااین تنش که نگم برات برو درش بیار تا یکی ندیده بدو

مثل بادکنک بادم خوابید اما آلیا یک لباس دیگه داد دستم وگفت عیب نداره برو اینو بپوش منم رفتم تو اتاق پرو وشروع کردم به پوشیدن اونیکی 

$بجنب دیگه دختر

باشه باشه

و اومدم بیرون این چطوره

$خیلی خوبه

_هرگز حتی فکرشم نکن این دیگه چیه اصلا ابدا یکی دیگه برو ازین لختی تر گیر نیاوردی اصلا میخوای هیچی نپوش

کت

_نچ نه

$باشه بابا تا رگ غیرت آقا نترکیده برو عوضش کن بیا اینو بپوش متمعنم از این هیچ ایرادی نمیتونه بگیره

ولباسو داد دستم رفتم پوشیدمش واومدم بیرون این مورد پسند آقا هست

_نچ

$این دیگه چشه

_یقش افتضاح کلشم حریره اصلا اینو بپوش

وکت یک لباس داد دستم وهلم داد تو اتاق پرو لباس بدی نبود پوشیدمش ورفتم بیرون 

کت خوب شد

_اممم یقش خیلی بازه مگه نه آلیا

$مرینت اینو بپوشی خودم میندازمت تو چرخ گوشت برو درش بیار

اه بابا اصلا یک چیزی خودم انتخواب میکنم و رفتم چشمم خورد به یک لباس طرح کیمونو مامانم چینی بود ولی بعزی وقتا لباسای کره ای و ژاپنی هم میپوشید  لباسو ورداشتم ورفتم تو اتاق پرو

خوب چطوره

$وای مرینت چه خوشکله عالی

_همچیش پوشیدست عالی همینو بخر 

منم خیلی دوستش دارم تو آینه به خودم نگاه کردم یاد مامانم افتادم ناخود آگاه چند قطره اشک از گوشه چشمم قل خورد پایین

_مرینت چیزی شده اگه دوستش نداری میتونی همون قبلیا رو بپوشی من ناراحتت کردم

نه نه چیزی نیست اتفاقا خیلی دوستش دارم فقط یاد مادرم افتادم واشکم رو باگوشه لباسم پاک کردم ورفتم تو اتاق پرو لباسو در آوردم واومدم بیرون ولباسو گذاشتم رو میز فرو شنده وخواستم حساب کنم که آلیا گفت نچ نچ نچ حتی فکرشم نکن از داداشم کارتشو گرفتم بزار تن لشش یکم پول خرج کنه که کت بهش یک چشم غره رفت واه ایناهم یک چیزیشون هست ها بعد از خرید های فراوان برا آلیا وخودم رفتیم پاساژ من به بهانه دست شویی پاشدم وبه کتم گفتم باهام بیاد ورفتیم بردمش باخودم

_پرانسس توالت ها اونورند ها

خنگه میخوام برا آلیا کادو بخرم

_او پس اینگونه حالا چی میخوای بخری

اممم نمیدونم

_به نظر من براش ساعت بخر 

وای کت فکر عالیه

رفتیم تو مغازه ویک ساعت خریدیم دادم کت گذاشتش تو ماشینش که سوپرایزش کنم

$وای دختر چقدر طولش دادی کت کجاست 

اممم نمیدونم گفت کارداره ورفت 

$آها اه اینهاش

کت بریم رستوران

$آره ببرمون کت

_امممم باشه بدویید برید تو ماشین

از زبان آدرین 

دخترا رفتن منم رفتم واسه آلیا یک دستبند یاقوت خریدم وسوار ماشین شدم خوب خانما کجا تشریف میبرید 

$اممم بریم فست فود نظر تو چیه مری

_منم پایم

ههههه خوب پس تبق تصویب شوری باید بریم فست فود

وبا تمام توان گاز دادم وسر پیچ پیچیدم که دخترا جیغ زدن ومنم میخندیدم و صدای آهنگ رو زیاد کردم که از شانس کتلت ما پلیس سر راهمون بود و گفت بزنم کنار مرینت همینطوری که دستش رو قلبش بود ونفس نفس میزد گفت حقته.... بی فرهنگ.... کاشک ....ماشینتو ...بخوابونه خندم گرفت وپیاده شدم افسره از زیر عینک نگام کرد وگفت این نقاب چیه 

اوه این چیزه یعنی منظورم ....در همین حال که مندنبال کلمه مناسب بودم که این پلیس محترمو توجیح کنم مرینت پیاده شد وروبه پلیسه گفت آقای پلیس جون مادرت ماشین این آقای بی فرهنگ رو یک هفته بخوابون که یکم آدم شه 

منم فقط داشتم خودمو کنترل میکردم

افسر.چطور مگه خانم اذیتتون کردن

_نه 

افسر.آقای محترم این خانما باشما چه نسبتی دارند

_من نامزدشم اون بدبخت توی ماشین که الا در حالت تعجبه خواهرشه

وایستا ببینم مرینت چرا اینو گفت نکنه فهمیده من آدرینم نه نه وای داشت قلبم میومد تو دهنم که مری یک چشمکی به من زد یعنی جدی نگیر هوو بخیر گذشت ها 

افسر. خوب پس مشکلی نیست فقط جریمه میشید..._نه آقا ماشینشو بخوابون این اینجوری آدم نمیشه باید پیاده روی کنه تا درس عبرت بشه براش

افسر.چشم پس آقای محترم به اسرار خانمتون برای اینکه ادب شید ماشینتون رو میخوابونم

چییی نه آقا ترو خدا مرینت 

_حرف نباشه آدم باید مطیع قوانین باشه

ای خدا آلیا پیاده شد خریدا رو ورداشتم از تو ماشین اونا هم عین خیالشون شون نبود همه خریدا افتاد رو کول من بدبخت وای خدا منو سوسک ژاپنی کن از دست اینا(کات آقا سوسک ژاپنی کاگامی ها/آدرین:اه واقعا پس منو سوسک فرانسوی کن) همه خریدا رو کول من بود که مری به آلیا گفت بریم خونه از اونجا غذا سفارش بدیم

$آره کتنوار گناه داره

ورفتیم خونه خریدارو گذاشتم رو اپن آشپز خونه هر کدومشون خریدشونو بردن تو اتاقاشون منم از رستوران ۳ تا پیتزا و۳ تا سیب زمینی پنیری سفارش دادم آلیا اومد پایین وغذا هارو که دید جیغ کشید

$عرررررررررررررررررر پیتزااااااا

_چه مرگته یواش دیوانه

$مری بیا ببین این کتنوار چی کرده غذا سفارش داده

آها راستی آلیا برو دم در باکارت داداشت حساب کن من پول ندارم

$

چی خاک تو سربد بخت بی پولت کنن ایششش 

_😑حرفی ندارم

ولی من دارم 

وخودمو کشیدم جلوش توری که ترسید ولپشو بوس کردم 

خوشکل شدی پرانسس ها

$ای ایش اوق چندشم شد صحنه های عجقولانتون رو بزارید برا وقتی که من اینجا نباشم

حسودی دیگه کاریت نمیشه کرد

$هر هر

_راستی آلیا میگم تولدت فرداشب بود دیگه ومیخواستم ببینم مهمونا چند نفرن که غذا واینا درست کنم 

$لازم نکرده شوما کار کنید میگم یک خدمتکار بیاد ومهمونا هم همه بچه های کلاسمون تو دبیرستان

پسرا هم هستن

$نه جوش نیار فقط دخترانس فقط یکی باید یک جوری کاگامی رو دک کنی 

وروشو برگردند سمت من ویک لبخند تا بنا گوشو باز زد 

هنی کشیدم 

_آلیا تو مگه نمیخوای پسر دایتو دعوت کنی

$آره معلومه که دعوت میکنم

_ده آخه عقل کل اگه میخوای اونارو دعوت کنی میشه داداشت نباشه

یک گاز از پیتزام زدم وبا دعن پر گفتم مری راست میگه

_اول غذا تو قورت بده بعد حرف بزن چندشم شد

باشه بابا

$خوب حالا که چی

_ای خدا تو چرا اینقدر آیکیوت کمه

راست میگه آلیا آیکیوت صفره

$تو یکی خفه خوب توضی بده مرینت این آدم

_بابا کاگامی اگه نباشه آدرینم تو جشنت شرکت نمیکنه یادت رفت اون شب چه بلایی سرت آورد به خاطر اون حرفات ها اون حاضر به خاطر کاگامی اون بلا رو سر تو که خواهرشی بیار چه توقعی داری تو تولدت بدون کاگامی شرکت کنه

آلیا دستش رو رو گلوش گذاشت و یک نگاه غضب ناک به من کرد و معلوم بود که خیلی عصبی وزیر لب غرلند زد وگفت پسره خر راست میگی باشه بابا کاگامی هم باشه

مرینت هم ظرف هارو جمع کرد وخواست بشوره که بزور ازش گرفتم وشوستمشون آلیا هم خشک میکرد مرینتم رفته بود داشت جارو میزد

میگم آلی آجی کوچیکه داداش خرتو میبخشی

$حالا

دوناه دالم

$درد بهتر 

ببشید

$شاید

آجی غلط کردم

$غلتو که کردی حالا ببینم برا مری هم اینجوری غیرتی میشی

معلومه 

$خوب 

ویک لبخند مرموزی زد

که یک لیوان آب پاشیدم روش

$بیشعور خیسم کردی

بهت هشدار دادم ها وآلیا هم کلی کف زد قد من حالا من آب بپاش آلیا کف بپاش که مرینت اومد تو وزد توسر خودش اوخی چه بازه شده وروبه من گفت ده این بچه بازی هاچیه میکنی الا اگه اون آدرین...بیاد من چیکار بکن ده آخه از دست تو برو اونور تا اینارو جمع کنم

مرینت حرفت خعلی ژشت بود

_خواهرش اعتراض نداره ده آخه به توچه

مری

_چیه 

ببشید بده من اینارو پاک کنم

_ببخشم مگه کاری کردی ولی درباره پاک کردن اینا خرابکاری نکنی ها وبجنب تا آدرین نیومده 

نترس آدرین تا شب نمیاد

_تو از کجا میدونی

آخه چیزه اه من..من..

$تو شرکت آدرین کارمیکنه

_چییییییییییییییی

آخ گوشم خو چیزه منو آدرین شریکیم

_کت به آدرین نگی که

نه بابا دهن من قرص قرصه

$مرینت این قند تو دهنش خیس نمیخوره

تو خوبی

$معلوم نیست

چی

$که من خوبم

_جفتتون خفه شید پلیز

اونشب با کلی خنده وشوخی تموم شد ومن ماشینو بردم زدم تو شرکت لباسامو عوض کردم واومدم خونه

فردا شب از زبان مری

لباسمو عوض کردم موهامو بابالیس کردم وآرایش کردم آلیا یک خدمتکار استخدام کرده بود ومن کلی به خودم رسیدم دیگه حاضر بودم

مدل موهاش

آرایشش

ببخشید اگه نصفه افتادن

رفتم پایین سلام خیلی آرومی کردم وصندلی کنار آلیا نشستم که رز خودشو انداخت تو بغلم 

رز.واییییی سلام مری چه جیگر شدی  الهی قربونت برم 

سلام عزیزم خوبی 

رز.مرسی

میلن.سلام مرینت خوبی اوه..معرفی میکنم نامزدم ایوان ایوان دوست دانشگاهم ودوران دبیرستان مرینت

ایوان.خوشبختم

ودستشو دراز کرد ودست دادم آدرینم عصبی بود از اینکه تو این مهمونی بودم از سر روش میبارید

زنگ در صداش اومد والکسیس خانم با اسکیت بردش وارد شد

الکسیس.عرررر وایییی مریییی بپر بغلم 

سریع پریدم بغلش و چلوندمش

الکسیس. وای بولو بری دلم برات شده بود قد قلب گنجشک سر کوچمون

منم الکسیس وای دختر تو هنوز آدم نشدی

الکسیس.نه تو شدی

هر هر گمشو اونور

الکسیس.چششششم عشقم 

من با الکسیس خیلی دوست بودم ولی نه اندازی آلیا 

$مرینت معرفی میکنم پسر عموم ناتانیل ودختر خاله ناتنیم کلویی😒

سلام خوشبختم

کلویی روشو برگردوند ولی ناتانیل لبخند عجیبی زد وبهم دست داد بعد از شام نشسته بودیم وحرف میزدیم 

از زبان آدرین

این ناتانیلم با اون چشماش همش زن منو دید میزد(جانممممممم)دگه داشتم کفری میشدم کاگامی هم رفته بود خوابیده بود این کلوییم چسبیده بود به من دختره سرتق زیر گوش آلیا گفتم بره این ناتانیلو یک کاری بکنه تا چشماشو از کاسه در نیاوردم آلیا هم خندید  و رفت به خدمتکار گفت کیکو بیارن موقع کادوها ناتانیل اون چشمای کثیفشو از مرینتم ورداشت کادوهارو به آلیا دادیم که آلیا لپمو بوسید ومرینتم کادوشو داد کا آلیا جیغ زد ومرینتو اینقدر چلوند که یواز تو گوشش گفتم بسه برا من هیچی نموند کا ولش کرد و وقتی کادو نینو باز کرد لپاش گل انداخت  هر هر قربون آبجی عاشق خودم برم  شب بلخره مهمونا رفتن که الکسیس وایساد آخه از آلمان اومده بود رفت تو اتاقش آلیا هم رفت من موندم ومرینت که داشت ظرفا رو جمع میکرد خیلی دلم میخواست بغلش کنم

 ولی از خیرش گذشتم وپاشدم رفتم خوابیدم که کاگامی بغلم کرد وگفت عزیزم چیزی شده ناراحتی

نه بخواب فقط خستم

ک.باشه

با فکر به مرینت واینکه امشب چقدر خوشکل شده بود خوابم برد

از زبان مرینت

با الکس(خلاصه الکسیس) رفتیم تو اتاق آلیا و کلی حرف زدیم

الکس.خوب مری بگو ببینم شنیدم شوهر کردی

$بیخیال شو الکس

الکس.چرا اتفاقی افتاده

نه بابا بیخیال هیچی جداشدیم

الکس.واه چرا

اخلاقمون بهم نخورد از خودت چه خبر

الکس .هی میگذره

.....

صبح با احساس قلقک بینیم بیدار شدم ویک انکبوت بزرگ رو صورتم بود ویک جیغ فرا بنفش کشیدم

که آدرین بایک شلوار گل گلی ویک جارو تو چار چوب در ظاهر شد که صدای قه قه الکس وآلیا شدت گرفت رو مو بر گردوندم سمتشون که یک انکبوت بزرگ پلاستیکی رو تو دستشوندیدم ورفتم جارو رو از آدرین گرفتم و افتادم دنبالشون حالا اونا بدو من بدو تا اینکه خوردم به یک جسم سنگین وافتادم روش

جسمه.هی دختره دهاتی اون هیکل تو ور دار خجالت بکش احمق تو یک خدمتکاری با چه اجازه ای با مهمونا اینجوری حرف میزنی 

بلند شدم لباسمو تکوندم به الکس که داشت مات ومبهوت نگام میکرد نگاه کردم و بغض به گلوم چنگ زد

دستمو جلو صورتم گرفتم وبدو بدو رفتم تو اتاقم وشرو کردم به گریه کردن که صدایی منو جلب خداش کرد

_حالت خوبه پرانسس

اوه کت

و بدو بدو رفتم تو بغلش وحق حقام اوج گرفت که شروع کرد به نوازش موهام

_هیش هیش گریه نکن من اینجام 

کت..حق حق..من..من..تو خونه خودمو...راحت زندگی میکردم..کت من...چه گناهی کردم..که باید ..اینجوری جلو ..دیگران ...تحقیر بشم...حق حق

_گریه نکن عزیزم اینا هم میگذره(عررررررررر این کت چه خفن شده)

کت 

_جانم

میبریم بیرون

_ای شیطون کجا میخوای بری

امم بستنی فروشی

_تواین سرما

تورو خدا

_باشه بابا حاضر شو میبرمت

وای کت عاشقتمممممم

و دودستی جولو دهنمو گرفتم که کتنوار شیطونی نگام کرد 

_چی گفتی

سرمو بالا پاین بردم

_خیلی بدی 

چرا

_یک بار دیگه بگو

نچ نچ پرو میشی 

_حالا عاشقمی

نه

_پیشی به این ناناژی

برو بیرون میخوام حاضر شم 

_تا نگی نمیرم

برو دیگه 

_باشه بابا رفتم

برو دیگه 

حاضر شدم 

یک هودی طوسی با طرح گربه پوشیدم ویک رژ آجری زدم و مو هامو از دو طرف بافتم

هودیش

مدل مو هاش

رفتم پایین کلاه هودیمو کردم سرم ودستمم گذاشتم تو جیبم که الکس اومد وگفت مرینت حالت خوبه

آره بابا نترس

ک.کجا تشریف میبری

کاردارم میرم چند تا خریدم برا خونه میکنم

ک.اینجوری که تو تیپ زدی معلومه که داری میزی با دوست پسرت سر قرار

$اولن مرینت دوست پسر نداره دومن تیپ هرکی به خدش ربط داره سومن تو هر تیپی میزنی کسی کارت داره

کاگامی با عصبانیت رف تو اتاق منم رفتم لپ آلیا والکسیس رو بوسیدم 

مرسی بچه ها

الکس .اه اوق چندشم شد ایششش

آلیا.گمشو تا کت نیومده قورتمون بده

الکس.کت کیه

آلیا .حالا برات توضیح میدم

آلیااااا 

الکس.من این کتو تا نبینم آرو مم نمیگیره ال پاشو بریم ببینم کت کیه مردم از فضولی

اه الکسیس

الکس.به جون تو راه نداره

آلیا خودت گندی که زدی جمع کن 

$به من چه

اه باشه بابا بیاین

رفتیم تو حیاط که کت یک نگاه به من کرد وگفت حالا کی گوش مخملی

خفه پلیز گفتم ست باشیم

_ولی خدایش میترس اینجوری ببرمت بیرون بدزدنت

کتتتتتتتت

_جانم 

که کت چشش به آلیا والکس افتاد وبادش مثل باد بادک خوابید

_مری ایناهم میان اه گفتم دوتایی باهم باشیم

$نترس مانمیای برین هر قلطی دلتون میخواد بکنید 

الکس. اه اینکه آدر...

****************************

نظر ندی ها میترسم دستت اوف شه ایشششششش😒