💔tumor💔غده پارت دو
دوروغ...
عشق...
تنفر...
مهربانی...
تنهایی...
چشمانت...
***********
عشقی که سوزوندمش حتی اگر هم خوب بشم که فقط چند درصد احتماله دیگه دلیلی برا زندگی ندارم دلیلی برای موندن ندارم
_خواهری باز تو فکری بیا بریم
لبخندی زدم بهش تلخ مثل اسپرسو های هشت صبحکافه تریال...
_یواش گوریل دنبالت که نذاشتن
کار دارم داداشی
_ساعت هفت صبح
با دهن پر از کروسان شیرمو ر کشیدم وهمینطور که لپام پور بود یک بوس براش فرستادم وتند تند کفش های اسپورتمو پوشیدم وبدو بدو رفتم بیرون دوچرخه مایک رو ورداشتم ورفتم سمت کافه تریال
از دور آلیا وآدرین ونینو رو دیدم ورفتم پیششون
سلاممم
_سلام وای مری مردم تا نانسی رو پیچوندم
صندلی کنار آدرینو کشیدم ونشستم که چشمکی برام زد منم جوابشو با لبخند دادم
_اهم اهم اینجا مجرد نشسته
یکی تو وآلیا مجردین یکی مامان بابای من =//
آدرین یواش در گوشم گفت شلخته خانم چقدر هول بودی تو
من برای دیدن تو همیشه حولم
تک خنده ای کرد وبه گوشه لبم اشاره کرد
آینمو در آوردم با دیدن تکه شکلاتی که صد درصد از مغذ کروسانی بود که خورده بودم لپام گل انداخ آلیا در حالی که داشت آدامس میجوید وبا گوشیش ور میرفت گفت بده آدرین پاکش کنه وبرام چشم وابرو اومد منم پرو تر از اون جواب دادم چرا که نه..
که تازه جملشو حلاجی کردم وبا لگد چنان به ساق پاش زدم که فکر کنم خورد شد
_آی الهی بمیری خر بدبخت
خیلی میمونی
_تو خوبی بوزینه
بزمچه آفریقایی
_سمندر چش وزقی
_خانما خانما
ها
_وای بسه
چشم(😐😐😐چه حرف گوش کن)
_ چی میل دارید براتون بیارم
_بستنی ۶ اسکوپه شکلاتی
گارسون روبه نینو کرد نینو که فکر کنم فکر کرده بود آلیا این بستنی رو نمیتونه بخوره گفت یک لیوان آب وروبه منو آدرین کرد آدرین یک چیز کیک سفارش دادم منم اومدم با کلاس بازی در آرم یک قهوه تلخ خریدم که تا قلوپ اول رو خوردم نابود شدم...
رسیدیم به خونه دایی وانگ بابا ماشینو نگه داشت پیاده شدیم وچمدون هارو بردیم داخل
سلامی زم زمه کردم رفتم داخل غروب بود عاشق این بودم که توی حیاط باغ دای غروب آفتاب رو تماشا کنم اما امروز حیاط کوچیک دایی کفاف دل منو نمیداد دلی که خورد شده بود هودیمو پوشیدم ورفتم بیرون چشمم خورد به جواب سی تی که روی اپن بود برش داشتم و رفتم بیرون داشتم غدم میزدم که بغض آسمون شکست درست مثل اون روز نحث...
داشتم به سمت مدرسه میرفتم که سرم گیج رفت دستمو به دیوار گرفتم چشمام سیاهی میرفت وحالت تهو داشتم
_حالت خوبه خانم؟
_دخترم ...
صدا ها نا واضح شد وقتی که چشمم رو باز کردم توی بیمارستان بودم دکتر اومد بالای سرم
_دخترم باید باهم حرف بزنیم
بفرمایید
_نگاه کن عزیز من ما از تو یک سی تی اسکن گرفتیم که سی تی یک چیزی رو نشون میده اما من مطمعا نیستم میتونی با یکی از اعضای خانوادت تماس بگیری
بله بله حتما فقط موبایل...
گوشیمو گرفت جولوم از دستش گرفتم وبه مایک زنگ زدم
_سلام
سلام مایک میگم بیا به این لکیشنی که برات میفرستم
_چرا چی شده
حالا تو بیا
_باشه بفرست لوکیشن رو
سریع لوکیشن بیمارستان رو برای مایکل فرستادم دکتر شروع کرد به حرف زدن
_دخترم تاحالا سر درد داشتی
نه آقای دکتر
_حالت تهو یا چشمات سیاهی بره
نه فقط بعضی وقتا سر گیجه حالا چرا آقا
_عزیزم من یک احتمالی میدم ولی یقین ندارم اما نترس چیزی نیست
آقا میشه بگید احتمالتون چیه لطفا
_من احتمال میدم که تو طومور سرطانی داشته باشی
چی ش...شوخی میکنید
_عزیزم بیماری توی مراحل اولیشه با درمان خوب میشه ممکنه طول بکشه وممکنه...
بمیرم؟
_ن...نه...
آقای دکتر من ۱۶ سالمه بچه نیستم
_عزیزم من
آقای دکتر یک کلمه احتمال داره بمیرم یا نه؟
_بله...
اشک توی چشمام جمع شد باز اون خاطرات مزخرف
_خانم حواست کجاست
م...متاسفم
اشکمو پاک کردم خواستم سی تی رو وردارم که اون دختره ورش داشت یک نگاه بهم کرد
_من میتونم اینو ببینم
بله مشکلی نیست
_مال اعضای خانوادته؟
نه...*آروم گفتم* مال خودمه
یک نگاه بهم کرد
_اسمم آیان دکتر مغذ واعصاب با خواهرم وخواهر از نییورک برای یک کنفرانس مطبوعاتی اومدیم اینجا مایلم یکم باهات حرف بزنم
بله میشنوم
_نگاه علاقه ای به امید واحی ندارم طومور تو توی مرحله تقریبا وخیمه ونیاز به شیمی درمانی داری وزمانی که شیمی درمانی باعث بشه یکم تمور کوچیک تر بشه باید عمل بشی البته ریسک عمل خیلی ممکنه یک طرفه بدنت یا کل بدنت لمس بشه(یعنی فلج بشه)
خب
_تو همسن دختر منی میخوام خودم کمکت کنم میتونید بیاید آمریکا
ن..نمیدونم
_این کارت منه شماره منو خواهرم روشه حتما خبرم کن من تا یک هفته دیگه تو شانگ هایم حتما خبرم کن
باشد...
***********
قاب عکس دونفرمونو به دیوار کوبیدم
عوضییییییی
_آدرین...
خفه شووووو نمیخوام صداتو بشنوم دختره
_آدرین تو ما رو داری
آلیا تو که بهترین دوستش بودی از وقتی سه سالش بود باهاش بودی چراچرا ها چراااا
_آدرین مم نمیدونم این یک ماه رفتارش عجیب بود
_آدرین داداش تو مارو داری
باید باهاش حرف بزنم نینو
_ ما هم باهات میایم
ممنونم که کنارمید
رفتیم در خونشون هرچی در زدیم درو باز نکرد مغازشونو بسته بود با لگد به در زدم ودادا زدم کدوم گوری رفتی تو
_مشکلی پیش اومده
ببخشید خانم خانواده دوپنچنگ نیستند
_نه پسر چند روز پیش چمدوناشونو بستن رفتن دیروز هم چند نفر اسباب اثاسیشون رو بردن فکر کنم رفتن یک شهر یا شاید هم کشور دیگه
ممنونم
با مشت روی کاپوت ماشین زدم که باعث شد سایمون چپ چپ نگاهم کنه که نینو یک چشم غره بهش رفت...
***************
خوب نظر بدید منم قول بیکار بودم پارت بدم💗