داستان m&m پارت {6}
_ این واقعا ترسناکه !
از طرفی : پالن ، مونا ، الهه
مونا : هوفففف مثل اینکه اب شدن رفتن داخل زمین . همه جا رو گشتیم
الهه : شاید بخار شدن رفتن داخل هوا .
پالن : حداقل اب ی ردی از خودش میذاره . کلا محو شدن .
_ شما با من میاین .
جیغغغغغغغغغغغغ.
*******************،******
سایدا : چرا کسی نیست ؟
اناستازیا: اینا هم غیب شدن ؟
بلوط : فرزندانم همینجوری مگه آدم غیب شدن ممکنه ؟
ساغر : نه بابا نمیشه اصلا
ریحانه : شاید روح بردتشون
اب آلبالو: روح ؟ چرا روح باید برداره ببرتشون ؟
مرسانا: نه بابا اصلا روح وجود نداره
ملودی : روح خیلی هم وجود داره کی میگه نداره
سوزان : من ی مجله خوندم میگفت روح ها به دخترا بیشتر علاقه دارن نسبت به پسرا
کاترین : وای خدا نه.
ادرینا : الان میاد میبرمون.
کتی : مگه روح بیکاره بیاد ما رو ببره ؟
ستایش : میشه این بحث مسخره رو تموم کنید ؟ چه وجود داشته باشه چه نداشته باشه.
اریانا:هیچ روحی در کار نیست من مطمئنم نقشه ریختن ما رو بترسونن
اوا: مثل اون دفعه که بادکنک ماست ترکوندن رو سرمون؟
یگانه : اه اه قشنگ بوی ماست گندیده میدادن
ارمی چان : من خیلی خوش شانسم .چون اون روز مدرسه نبودم
یوآ: آره مشخص شد دارن گولمون میزنن
سلنا: خیلی خب بچه ها بیاین بیرون. ما همین الانم ترسیدیم
نارسیس: هوففف ولشون کن بیاین بریم بیرون . خودشون اگه عاقل باشن میان
ایریس: آره ما رفتیم
* دخترا با آسانسور از طبقه بالا به طرف طبقه پایین میان. روبه روی در مدرسه وایمیسن *
لیا: در ... چرا باز نمیشه ؟؟
اترینا : وای نه در قفل شده
نهههههههه گیر افتادیم
*************************
چرخش چرخش چرخش چرخش
از این طرف ۳ تا دختر از آسمون با سرعت به سمت پایین میان .
گوپ !
مونا : وای کمرم قشنگ شکست اخ اخ
الهه : ای سرممم .
پالن از روی زمین بلند میشه و گرد و خاک لباسش رو میتکونه. با تعجب به منظره روبه رو نگاه میکنه
پالن : ب... بچه هااااا... سئول !
مونا : چ... کره ؟؟ سئول ؟؟
الهه : وای خدایااا . ما ؟ اینجا؟ اخه . خیلی هیجان انگیزه !!
پالن : ن... نه اتفاقا خیلی ... ترسناکهههه .
مونا : چرا پالن ؟ این مگه آرزومون نبود ؟ چشه ؟
پالن : ۳ تا دختر ۱۳ ساله تنها داخل کره بدون تسلط روی زبان کره ای . بدون مکان . این کجاش هیجان انگیزه ؟؟!
الهه : اممم تازه پولم نداریم .
مونا : بدبخت شدیم
***************************
چرخش چرخش چرخش چرخش
از این طرف دوتا دختر با سرعت از بالا به سمت پایین میان .
یاس : هوفففف . متلاشی شدم
ریحانا : خیلی هم سالمی بلند شو !
یاس بعد از بلند شدن و تکوندن گرد و خاک روی لباسش
یاس : کجاییم الان دقیقا ؟ اون صدا چی بود
ریحانا : نمیدونم والا . منم مثل تو !
به طرف سایه ای به شکل برج کشیده ای میرن و تازه متوجه موضوع میشن ...
ریحانا و یاس : پاریسسسسس ؟؟؟
*********************،**********
ارمی چان : برای دلقک بازی ای که راه انداختن داخل مدرسه گیر افتادیم . اه
یگانه : دقیقا ! الان باید خونه باشیم !
اب آلبالو : اهههه خسته شدم دیگه .
اب آلبالو دستش رو روی در قرار میده و به طور شگفت انگیزی از در رد میشه .
لیا : چی شد دقیقا؟؟؟
اب آلبالو: رد شدم . من از در رد شدممم!!!
کاترین : وای خیلی خوبه . بیا ما روهم همراه خودت ببر !
اب آلبالو: اومدمممم
اما تا دست کاترین رو گرفت و از شیشه رد شد ...
کاترین : اخخخخخخخ
اب آلبالو اومده بود اما کاترین اون ور به شیشه خورده بود
اب آلبالو: اوپس . فکر کنم فقط خودم ... بتونم رد شم ...
اترینا : اهههه . سوزان ول کن بیا درو بکن بریم
سوزان: با کمال میلل
سوزان تا خواست در رو بکنه ، دستش کشیده شد .
بلوط : فرزندم در مدرسه رو میخوای بشکنی ؟؟ کی همچین کاری میکنه اخه !
سوزان : الان گیر افتادیم ! داخل مدرسه تا صبح بمونیم خوبه یا در رو بشکنیم و کسی متوجه نشه ؟
بلوط : عزیز من اینجا دوربین داره ! نکنه فردا میخوای سیدر اخراجمون کنه ؟
سوزان : نه نه معلومه که نه
ساغر : به نظرم بریم داخل اتاق خودمون بمونیم . یا سرایدار رو صدا کنیم .
سایدا : من برم سرایدار رو صدا کنم ؟
بلوط : نه فرزندم باهم میریم . نمیخوام کس دیگه غیب بشه ...
**************************
خبببب تموم شددددد
امیدوارم خوشتون اومده باشه
۲۰ تا نظر برای بعدی
دوستتون دارم فعلا 