آنچه گذشت:
-میدونی به چه نتیجه ای رسیدم؟من برات اصلا ارزشی ندارم
-کت بلانک!قلبت شکسته نه؟توسط لیدی باگ رد میشی و بهت اهمیت نمیده؟من میتونم بهت کمک کنم
مرینت جرعت رو به رویی دوباره با کت بلانک رو نداشت.
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
شیطان درون من
فصل 1
پارت 3
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
به هر سختی ای و با کمک مرینت کت نوار نذاشت هاکماث بهش غلبه کنه و خطر آکوماتایز شدن از بیخ گوشش رد شد.
هاکماث در حالی که عصبی عصاش رو به زمین می‌کوبید آروم زمزمه کرد:از دستم فرار کن.ببینم تا کی میتونی شیطان درونت رو مخفی نگه داری
مرینت با نگرانی برای کت نوار آب آورد و با ترس بهش خیره شد.باورش نمیشد کت نوار جلوی چشمش داشت آکوماتایز میشد.
-کت نوار خوبی؟
کت نوار لبخند کم جونی زد و گفت:مرسی پرنسس خوبم
-پرن..پرنسس؟
-آره لقب جدیدت.خوشت نمیاد ازش؟
و بعد با چشمای مظلومی به مرینت خیره شد
-اولا اونطوری نگام نکن دوما اتفاقا لقب قشنگیه مرسی
کت نوار میلش رو در آورد و گفت:خب دیگه پرنسس من برم
-برو ولی...کت مواظب خودت باش
کت نوار لبخندی زد و گونه ی مرینت رو بوسید و آروم گفت:هستم
و توی تاریکی شب پنهان شد.
مرینت لبخندی به جنتلمنی و مهربونی کت نوار زد و به داخل اتاقش رفت.
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
کت نوار آروم وارد اتاقش شد و به حالت عادی برگشت.
پلگ طبق عادت همیشگیش به سمت کمد کممبر رفت و از دید محو شد.
ادرین هنوز باورش نمیشد قرار بود آکوماتایز بشه و به لطف مرینت تونسته بود از تله ی هاکماث در بره.
باید بیشتر مواظب خودش باشه تا دوباره گرفتار نشه.
خواست روی تختش دراز بکشه که بادی خنک که از دویدن کسی نشأت میگرفت حس کرد.
آروم به دور و بر خیره شد که در جوانی چشم بهم زدن دو چشم آبی جلوش ظاهر شدن.
دو چشم آبی که داخلش مثل یه دریا یخ زده بود و ادرین انعکاس خودش رو کاملا توش میدید.
با ترس خواست از اون موجود فاصله بگیره که مثل ظاهر شدنش محو شد.
از ترس و تعجب زبونش بند اومده بود.بالاخره تونست یه جمله به زبون بیاره:کی اونجاست؟
که صدایی سرد و خشک از خلاف جهتی که وایساده بود شنید:خب...قهرمان نایده گرفته ی شهر چطوره؟
ادرین به اون دو چشم آبی که الآن توی قسمت تاریکی اتاق دیده می‌شد خیره شده بود و نمیتونست حرکتی بکنه.
دوباره اون صدای یخ زده به گوشش رسید:چیه زبونت بند اومده کت نوار؟
تمام توانش رو جمع کرد و بالاخره حرف زد:تو کی هستی؟
-امممم یعنی منو نمیشناسی کت نوار؟
دوباره محو شد و تا ادرین خواست حرکتی بکنه دوباره اونو جلوش دید:من شیطان درونیتم کت نوار مراقب خودت و عزیزانت باش
و بعد از یه نیشخند شیطانی محو شد و ادرین رو با سوالات زیاد و ترسی که از حرف ها و دیدن اون موجود نشأت گرفته بود تنها گذاشت.
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
مرینت به آلیا که حسابی تو فکر حرفای اون بود خیره شده بود که آلیا دوباره پرسید:یعنی کت نوار دیشب بعد دعواش با لیدی باگ اومده پیش تو و از روی فشار کم مونده بود آکوماتایز بشه؟
مرینت نفس عمیقی کشید و گفت:آره آلیا چند بار میپرسی
-خب چرا اینقدر از آکوماتایز شدنش میترسی؟نکنه عاشقش شدی مرینت؟
-من قبلا با کت بلانک جنگیدم.ایندفعه جرعت رو به رویی باهاش رو ندارم!
آلیا میدید که مرینت نگران کت نواره.حق هم داشت.کسی که تو هر شرایطی پیشش بوده کت نوار بوده و الآن حق داره نگران اون باشه.از حرفی که به مرینت گفته بود پشیمون بود.نباید بهش میگفت میراکلس کت نوار رو بگیره.تصمیم گرفت دخالتی تو موضوع اون و کت نوار نکنه تا خودشون حل کنن.
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
هاکماث به هم دست جدیدش نگاه کرد و لبخند شیطانی ای زد.
ایندفعه دیگه کسی نمیتونست از دست اون فرار کنه.
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
آنچه خواهید خواند:
-نمیخوای به لیدی باگ بگی؟
با شنیدن اون جمله ی کت نوار اولین چیزی که به یاد آورد کت بلانک بود.
-سلام...بانوی من!
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
خب خب اینم از پارت 3😁
داستان داره هیجانی میشه😎
به نظرتون اون کسی که ادرین رو تهدید کرده کیه؟هاکماث از کی صحبت کرد تو آخر پارت؟
نظراتون رو بگین برام مهمن😁🙆🏻‍♀️
محدوده ی کامنت برای پارت بعد 18 تا💫
فعلا^^