ادری:مرینت بیا

مری:اومدم،داشتم میرفتم ک یه پیام اومد برام از طرف ناشناس(درک کن کامل یادم نی😅)

داد زدم ادرینننننن این چیه!؟

ادری:چی!؟

ادری:با دیدن عکس عصبانی شدم 

مری:ادرین واقعا وحشت ناک شده بود یه نگهاهی بهم کرد ک فک کنم پوشک نیاز شدم

ادری:مرینت..........تو نباید اینو میفهمیدی

مری(با بغض):چیو!؟این ک با کاگامی رابطه جنسی داری😢😢😭😭(بچه ها شرمنده این چند وقته ادم خیلی منحرفی شدم دست خودم نیس)

ادرین:مرینت ساکت شو

مری:بس نمیکنم چون کسی که عاشقش بودم بهم خیانت کرد(الهی بمیرم برات)

ادری:با خشم زیاد فریا زدم خفه*شووووووو تو نباید اینو میفهمیدی حالا ک فهمیدی مجبورم بکشمت(ادرین چت شده؟/من:😒همونی ک منو و تو شلغم میدونیم/ادری:خب به منم بگید چی شده/من:گوشتو بیار پیچ پییچ پیچچ نبمبچ/ادری:اها خب زکد تر میگفتی/منو شلغم و لبو:)

ادری:چاقو رو از جیبم دراوردم و یه لبخند حاکماثی زدم😈😈😈😈

مری:اد....ادرین تو میخوای چی کار کنی!؟😯😯😓😓😓

ادری:گفتم ک نباید میفهمیدیخودت باعث مرگت شدی

مری:ادری هی میومد جلو منم هی میرفتم عقب که با دیوار برخورد کردم

ادری:خدا....نگه....دار....مرینت و چاقو رو محکم تو قلبش فرو کردم 

کههههههههههههه یهو از خواب پریدم(منو و لبو و شلغم:😂😂😂😂😂😂چه مزه ای داد اقا هرکی فک کرد واقعی بود باید اعتراف کنه😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂)

ادری:وای خدا ای شیطان ای فرشتگان ای اهریمنان ای موجودات فرا زمینی ای.....دیگه یادم نمیاد این چه کابوسی بود مُردم از ترس اگه اتفاقی برای مرینت بیوفته چی؟؟😲😲😲😲😲😲باید بهش زنگ بزنم(برادر من ساعت ۴ شبه بعد تو میخوای زنگ بزنی به اون دختر بدبخت😑😐😑😐😑😒😒😒)

از اون طرف مرینت

وای ادرین اینجا کجاست!؟

ادری:اینجا خانه ی خوب خداست(این مال کتاب فارسیه امسالمه😂😂😂)

اینجا جایی ک قراره با هم زندگی کنیم

مرینت اومدم لپ ادرین رو بوس کنم ک از روی تخت پرت شدم پایین و شماره ی ادرین رو دیدم ک داره بهم زنگ میزنه

با حالت خابالودی گفتم  بعله 

ادری:زنده ای 

مری: نه مردم

بچه ها تمام شد مادرم داره گوشیمو میگیره بای بعدی ۴ تا