مأموریت دوستانه پارت 9 ( پارت آخر )
های گایززززز مسپصممسپصمپمسپسصمپ 😍⛄❄💕
خب همینطور که میبینید پارت آخره ؛)
فقط قبل اینکه برید ادامه یا از این پست بگذرین میخواستم یه چیزی بگم :
همونطور که میدونید مدرسه ها به زودی شروع میشن و من یه داستان دیگه هم دارم به اسم با من برقص !
به زودی پارت اول با من برقص رو میدم و بعد از تموم شدن اون داستان قراره برم :)
به خدا برای خودم خیلی سخته ! بهتون وابستم بچه ها ! ولی کاریش نمیشه کرد ... شاید بگین چرا هی میره و دوباره میاد نویسنده میشه چون من یه بار نویسنده بودم لف دادم و دوباره نویسنده شدم
خب بیشتر برای این نویسنده شدم چون داستان از انتقام تا عشق رو نصفه ول کردم و رفتم البته خلاصه اش رو دادم که میتونید بزنید رو اسمم تو لیست نویسندگی یا بزنید رو پروفایلم و برید بخونید خلاصشو، برای همین عذاب وجدان داشتم گفتم تو تابستون هم یخورده بیکارم کنارتون باشم چون شما بهترینید 💜 و خب داستان با من برقص از خیلی وقت پیش تو ذهنم بود و خیلیییی از این داستانم بیشتر دوسش دارم و از نظر خودم عالیه!
خلاصه گفتم که از الان بدونید بعد تموم کردن با من برقص قراره برم بالاخره درس و مشق و مدرسه و کلی چیزه دیگه :) بالاخره همه یه روزی میرن ...
و اینکه منصرفم نکنید :( خلاصه گفتم مطلع باشید
و اینکه از این به بعد با اسم آدرینتی هستم کامنت نمیدم با اسم نویسندگیم کامنت میدم : sheida
زیادی دیگه سرتونو نمیخورم برید ادامه💞