وارد دانشگاه شدم چون جاهای مختلف رو نمی دونستم تصمیم گرفتم که از کسی کمک بگیرم داشتم راه میرفتم که یه نفر از پشت بهم خورد برگشتم بهش کمک کنم که یهو......
باورم نمیشد اصلا فکرشم نمی کردم نگاش کردم خیلی شبیه مرینت بود 
ناشناس:اوووو ببخشیییید من خیلی دست پاچلفتیم واقعا معذرت میخوام
ادرین:اممم اشکالی نداره بهتره حواستو بیشتر جمع کنی
ناشناس:باشه حتما ولی بازم ببخشید 
ادرین:خواهش میکنم من تازه اومدم تو این دانشگاه دنبال کسی میگردم که کمک کنه تا بخش مختلف دانشگاه رو بشناسم میتونی کمکم کنی؟؟؟
ناشناس:اره حتما ولی اسمت چیه؟ ؟؟
ادرین:امممم ادری. ......تام اونز و شما؟؟؟
ناشناس:من مرینت دوپنچنگ هستم از اشناییت خوشبختم
ادرین:باورم خود مرینته چقدر خوشگل شدهههههه اهم اهم باید مثل آدم باهاش حرف بزنم اوو اممم چه اسم قشنگی منم از اشناییت خوشبختم 

مرینت:بردمش همجا رو بهش نشون بدم که یهو پام گیر برای اینکه نیوفتم شال گردنشو گرفتم اونم منو گرفت اوضاع بدی بود که یهو شال گردنش افتاد نگاش کردم دیدم ادرینه! !!!!!!!!!!!!! داشتم از تعجب سکته میکردم اشکام بی اجازه پایین میریخت و  حالم اصلا خوب نبود فقط دویدم تا رسیدم خونه بعد افتادم روی تخت زار زار گریه کردم حیف مامان بابام مردن و اینجا نیستن تا بهم دلداری بدن😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
داشتم گریه میکردم که یهو صدای در اومد بعدم یادم اومد که اصلا من درو نبستم بعدش داشتم بلند میشدم که یهو ادرین اومد منحرفی سانسور شده×××

داخل اتاق منو بوسید منم همراهیش کردم بعدش خدافظی کرد و رفت منم رفتم دوش گرفتم ادرین رفتم تو ویلا دوش گرفتم و رفتم خوابیدم چون خیلی خسته بودم خدارو شکر آخر هفتست،....
مرینت:بعد ار اینکه دوش گرفتم چند تا طراحی کردمو بعدش گرفتم خوابیدم


فردا صبح تو خونه......

دلم برای مرینت تنگ شده بود بزار بهش پیام بدم بریم بیرون. ..........

 

×××××××××××××××××××××××××

خب گایز این پارتم تمامید ببخشید کم مینویسم نمی تونم از این بیشتر بنویسم ....چون دستم درد میکنه بعدی11 نظر میخوام ^^

و برای کسانی که بدون سانسور میخوان بیان تو گفتینوم و ازمن بگیرن آدرس گفتینوم تو لینکستان هستشآدرس گفتینو ی الما

مرسی که داستانمو میدنبالید