هیولا ازینکه مدام دنبالش میکردیم ب تنک اومده بود
دوباره با دست هر دومونو پس زد و دوباره تو هوا مشغول پرواز شدیم
یویومو ب یک تیر چراغ برق گره دادم و دست کت رو گرفتم تا دور تر نریم  
کت نوار همونطور ک دستمو گرفته بود روی زمین ایستاد  منم یویومو ول دادم و ایستادم
دستمو بوسید و گفت: حالا چیکار کنیم ؟
دستمو ب چونم تکیه دادم و گفتم : یکم شانس لازم داریم ...لوکی چارم ... یک ... تیر کمون چوبی .
+
میشه منو نزنی 
*الان وقت شوخی نیست بیا 
بعد دویدم سمت هیولا
کت نوار از اینک مدادم هیولازو دنبال میکردیم و کتک می خوردیم ب تنگ اومده بود 
پوفی از سر ناله سر داد و دنبالم راه افتاد
رفتم بالای نزدیک ترین ساختمونی ک بود 
کت هم با بی حوصلگی دنبالم اومد
هیولای سنگی بدون توجه ب اطرافش فقط نابود میکرد
چشمم ب یک پسر بچه افتاد ک ب سمت تیر و کمون چوبی ک روز زمین و کنار پای هیولا بود میدوید {منظورم از تیر و گون چوبی همون تیر و کمونای تو انگیری برده}
چیزی نبوده بود ک زیر پاهای غول سنگی له بشه
سرعت عمل نشون دادم و ب محض اینک تیر و کمون رو برداشت گرفتمش و بردمش ی گوشه
* مگ نمی بینی چقد بزرگه باید بیشتر حواستو جمع کنی باشه کوچولو
خنده ای کرد و گفت : چشم لیدی باگ
لپشو گشیدم 
تیروکمونشو بغل کرد و گفت :تیرکمون جونم 
با حالتی پرسشی ب تیر و کمون دستش نگاه کردم
بعد هم ب تیروکمونی ک لوکی چارم بهم داده بود.
کاملا شبیه هم بودن
کت بهمون پیوست و گفت : چی شده؟
دستمو رو چونم گذاشتم و گفتم : اگ این ی اکوماتایز نباشه چی
+هن؟؟
* اگ این ... ی هیولای ...اموکی باشه چی ؟
بعد رو ب پسر بچه کردم و گفتم : میشع چند لحظه اسباب بازیتو قرض بدی 
پسر بچه چوبو بهم داد لبخندی زدم و دستی ب سرش کشیدم بعد گفتم : خب برو پیش مامانت بعدا برات میارمش 
پسر بچه لبخندی زد و دور شد
تیرکمون رو با دو دستم شکستم و همونجا غول فرو ریخت
کت نوار با چهره ای ک تعجب ازش میبارید گفت : هننن؟؟؟
ااموک رو گرفتم و گفتم : راحت تر از اونی بود ک فک میکردم
+بعد اینک کلی کتک خوردیم
*خب تو با من کاری داشتی
+اره من جواب...
چشمم ب لوکا افتاد ک از سطل اشغال بیرون اومده بود و مرینت رو صدا میزد 
گفتم : کت من ...من باید برم فردا شب حرفتو بگو
+اما ...
بدون اینک صب کنم تا حرفشو ادامه بده رفتم
ب حالت عادی برگشتم 
لوکا رو از دور صدا کردم 
*لوکا
لوکا برگشت و دوید سمتم
-مرینت
دویدم طرفش و بغلش کردم 
ی دفعه گوشیم الارم داد
 ب صفحش نگاه کردم و گفتم : لوکا تکالیفم مونده من باید برم
ی لبخند سرشار از محبت تحویلم داد و بعد خداحافظی کردم و رفتم
~ ~ ~
مرینت : اخر شب بود  
جزومو بستم و خمیازه ای کشیدم *تموم شد
بعد بدون هیچ حرفی رفتمو خوابیدم
صب با تابش نور خورشید تو چشمام از خواب پریدم 
سریع سرجام نشستم و با هول گفتم: مدرسم!!!
تیکی ک از فریاد من از خواب پریده بود گفت : مرینت امروز یکشنبس
گوشیمو روشن کردم و ب صفحش نگاه کردم
*اخیش 
بعد یک خمیازه کشیدم و از رو تخت بلند شدم 
لباس پوشیدم و بعد رفتم طبقه ی پایین 
*سلام مامان سلام بابا
بعد گونه ی مادر و پدرمو بوسیدم و سر میز نشستم
داشتم صبونه می خوردم ک یکدفعه چیزی ب ذهنم رسید و سریع از سر میز بلند شدم 
-چی شد عزیزم
*ی ایده برا طراحی ب ذهنم رسید خیلی خوشمزه بود بابا ممنون 
بعد دویدم طبقه ی بالا
~ ~ ~
دم دمای ظهر بود ک کارم تموم شد
دفترمو بالا گرفتم و گفتم : عالی شد نظر تو چیه تیکی
&کارای تو همیشه عالین
*نظر لطفته تیکی 
بعد نوک انگشتمو ب سرش کشیدم
ی دفعه گوشیم زنگ خورد

سعی کردم کش بیام تا موبایلمو ک یکم اونطرف تر بود بردارم

اما ب محض اینک دستم ب گوشی رسید صندلی از وشت چپ شد و افتادم دفتر طراحیمم روی صورتم افتاد{دیگ تصور اینک تو چ وضعیتی بوده با خودتون}

گوشیمم همچنان زنگ می خورد

تو همون وضع جواب دادم

*الوالیا

#الو سلام دختری خبر خوش

*آ ... آخ ... چی شده

# ازونجایی ک همه ب لطف لوکا جونت باهات اشتی...

پریدم وسط حرفش

*هان ؟؟؟لوکا جونم

# حالا ی چیزی گفتم واش کن

*خب باشه حالا کارت چیه؟

#کل کلاسو دعوت کردم خونمون

ی تکون یهویی ب خودم دادم وخواستم بلند شم ک پام خورد ب میز و چن تا وسیله ی دیگ هم  افتاد روم

# تو خوبی دختر

درحالی ک وسیله هامو از رو خودم کنار میزدم و بلند میشدم گفتم : اره خوبم

بعد درحالی ک وسیله هامو جمع میکردم و رو ممیز میگذاشتم گفتم : ادرینم میاد؟

همون حین متوجه شدم خودکارم زیر میز جا مونده

خم شدم ک ورش دارم الیا جواب داد : ن تو ب ادرین چیکار داری مهم اینه ک لوکا میاد

  تازه خودکارمو پیدا کرده بودم و می خواستم بلند شم ک با شنیدن این حرف از هول سرم خورد ب دیوار

*هااااااانن ؟؟؟ آخ

#تو خوبی دختر

*اره خوبم ... نگو ک مهمونی شبه؟

# ن نیم ساعت دیگس

هوووووفففف اخیش خب باشه الان میام *

قط کرد

اباقمو مرتب کردم

کیفمو برداشتم و رفتم بیرون...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


خب خب خب خب 

 

 

چطور بود 

امیدوارم دوست داشته باشید 

یکم شاید کوتاه بود {البته  مطمئنم نبود اما نبت ب پارتای قبل کمتر بود و خب کم و زیاد بودن پارت ها بستگی ب کامنتای شما داره}

خب و اینک درباره اون میکه هم باید بگم پارت بعد میزارمش و تچزیه تحایاش هم دقیقا کنارش میزارم 

ک هرکس خواست اول خودشو ببینه بعد تحلیلشو بخونه اگرم خوات برعکس عمل کنه 

اما ویشنهاد میکنم  اول ببینیدش 

بعد تحلیلشو بخونید بعد دوباره ببینید 

این پیشنهاد منه

خب دوستتون دارم {دخترارو }

اها راستی یادم رفت بگم متاسفانه پارت بعد ب احتمال زیاد ب شنبه موکول میشه

البت من تمام تلاشمو میکنم ک ب مووقع بزارمش

امممم خب 

برا بعدی 14 تا

اگ تاا ساعت 5 عصر جمعه کامل شد 6 میزارمش{برا اینک بد قولی نشه از همین الان میگم شاید نت.نم براذم ااما انشالله ک اینجوری نمیشه  }

اگ تا 10 صب شنبه کامل شد همون 10 میزارم{اگ تا اون موقع خواهرم گوشیمو ازم نگرفته بود تا درس بخونم}

اگ تا شنبه 4 عصر کامل شد 5 میزارمش در غیر این صورت یعنی اگ بعد از 4 بعد از ظهر شنبه کامل شد میافته برا یکشنبه عصر 

 

خب 

 

بابای