در پس پرده ها

Behind the scenes
ب معنی
در پس پرده ها{یا ب عبارت دیگه پشت پرده ها}
نویسنده :Alya{خودم
}
ژانر : غم انگیز ، عاشقانه، رمز و رازی ، جنگی{همون بخش مبارزاتشون}
شیپش رو نمیگم ک لو نره
امم راسی شاید اولای داستان بنظرتون پوستر اصن مربوط نباشه اما اتفاقا شبیه تزین پوستر و پر معنا ترین پوستریه ک می تونست وجود داشته باشه بعدا میگم چرا
خب اممم
بخش هایی از داستان
ب حرف هایش گوش نمی سپرد
لحن صحبش خیلی جدی تر شده بود
شوخی نمی کرد
مزه نمی ریخت
لیدی باگ با چشمانی پر از بغض خیره در رفتن او ماند
... ممنون ادرین اما دیگه نمی خوام
بعداز جمع دور شد
...خودت اینطور خواستی
*اما... اما... ن ...من ...من ... تو ...تو حتی نذاشتی ...
بیشتر منتظر نموند
پشتش رو کرد و رفت
با قیافه ای جدی نیم نگاهی ب دستانش و سپس نگاهی ب سر تا پای لیدی باگ انداخت
چشمانش از قطره های ابی اشک پر شد
بغضش را غورت داد
لبخندی سراسر غم زد
گیتار را ب لوکا داد و از جا بلند شد
صدایش میلرزید
باور کردن این موضوع برایش غیر ممکن بود
* ن ... ن ... ن ... این امکان نداره ... این دروغه ... این ی کابوسه ...
فریاد زد : کابوووووووسسسسس
-اشتباه نکن اونی ک تا الان میدیدی ی رویا بوده...
خب خب
اینم بعضی تیکه های داستان
اها راسی خوب شد یادم اومد
امممم خب این داستان از زبون راویه
چون سبک داستان طوریه ک نمیشه از زبون شخصیتا باشه
و اینک
خب من چون خیلی رمان می خونم
اونم رمان کلاسیک چون از رمانای امروزی خوشم نمیاد
توش خیلی ادبی ان
و خب اولش ک داشتم می نوشتم میدیدم ی دفعه خود ب خود ادبی شد
اممم و اینک خب سبک داستان بلوط هم ک از زبون راویه دقیقا ادبیه
و خیلی عادت کردم و غیر ادبی برام سخته
و خب دروغ چرا از داستان خوشکل بلوط ایده کرفتم ک وقتی شخصیتا حرف میزنن گفتاری و خودمونی بشه
پس بلوط خانم رُخسَد
با اجازتون
داستان ادبیه اما موقع حرف زدن شخصیتا گفتاری
اممممممم خب اگ زیاد کامنت دادین و خوشتون اومد امروز میزارم
و گرنه فردا
اها راسی
شاید اولای داستان یکم ی کوچولو فک کنین تکراریه
اما داستان خیلی متفاوته
شرط میبندم تا ب حال داستانی با این موضوع نخوندین
فک نکنین دارن ازش تعریف میکنم!
میگم متفاوته
متفاوت ک تعریف نیست
خب امم منتظرم ببینم دوس دارید بزارم یا ن