ادرین : 

از خونه رفتم بیرون 

باید میرفتم خونه ی مرینت . خونشونو از حذف بودم انقد ک تو این شیش ماه دنبالش بودم 

وارد کوچشون شدم 

ی خانوم از در خونشون بیرون اومد ازونجایی ک خونشون تک واحدی بود حدس زدم مادر مرینته 

داشت با تلفن حرف میزد 

سابین : ی دختر مو ابی 17 ساله با لبا...

پریدم وسط حرفاش با تلفن : من می دونم مرینت کجاس 

گوشی از دستش افتاد

سابین : یا مریم مقدس

..........

مرینت : 

با صدای باز شدن در بیدار شدم

هوا روشن شده بود

ادرین :مادرت رو اوردم 

سریع رو تخت نشستم : مادرم ؟؟...کجاس ؟

ادرین : تو باغه

پاشدم برم ک یکدفعه گفت : کجا ؟؟؟ با این قیافه ببینیتت فک میکنه شکنجت میدادم برو صورتتو بشور بتادینیه لباستم عوض کن 

مرینت : خب برو اونور برم دستشویی 

ادرین : تو اتاق دستشویی هست 

رفتم و صورتمو شستم باند سرم هم باز کردم 

خونش بند اومده بود فقط یکم جای زخمش مونده بود 

از دستشویی بیرون اومد ادرین ب کمد اشاره کرد و گفت : اون تو چند دست لباس هست اون جا هم میز ارایشه 

مرینت : خب برو بیرون لباس عوض کنم 
ادرین : همینجوری راحتم 

مرینت : باشه 

در کمد رو باز کردم ی دست لباس برداشتم و روی لباسم پوشیدم 

ادرین : چیکار میکنی ؟

مرینت : همینجوری راحتم 

ادرین : دیوونه 

اینو گفت و رفت بیرون 

لباسمو عوض کردم و بیرون اومدم 

رفتم سمت در خواستم بازش کنم و وارد باغ بشم ک ارنجمو گرفت : چی میگی بهش ؟

مرینت : میگم ی پسره پررو عوضی منو دزدیده

ادرین : واقعا ؟؟

اینو گفت و چپ چپ نگام کرد 

مث اینک بعد از اینک تو ماشین اونا رو بهش گفتم اعصابش خورد بود 

دستمو ب کمرک زدم : چی بگم ؟

ادرین : چیزی بگو ک پشیمون نشی 

بی تفاوت بیرون رفتم 

مادرم روی تاب نشسته بود 

تا منو دید بلند و شد و سمتم اومد: مرینت !!!

بغلش کردم (شلغم : انگار 100 ساله همو ندیدن )( من : اره... راسی این وجدانمه اسمش شلغمه برعکس همه خیلی باهاش جورم مگه ن شلغم زرده ؟ )(شلغم : مزه نریز)

از بغلش بیرون اومدم 

سابین : چیشده؟ این پسره کیه ؟ چیکارت داره ؟ اذیتت کرده ؟ کتکت زده ؟ بهت غذا نداده ؟  پول می خواد؟

مرینت : مامان مگه فیلم پلیسیه ... این پسره هم دانشگاهیمه ... عاشقم بوده منم ردش کردم .. اونم دزدیم اوردم اینجا ... همه چی هم برام فراهمه ... اما خیلی ی دنده و لجبازه ... فکر کرده اگ نگهم داره اینجا عاشقش میشم 

سابین : مطمئنی واقعا دوستت داره ؟

مرینت : فک کنم ... ولی می دونم نمیزاره بیام بیرون سعی کردم قانعش کنم ک دوستش ندارم اما گوش نمیده 

صدای ادرین از دور اومد 

ادرین : کافیه کافیه بازم مامانتو میارم ببینیش 
سابین : اگ بابات یهو اومد خونه بهش چی بگم

مرینت : ب ادرین زنگ بزن بگو بیارتم موقت خونه می دونم تا این حد بد نیست ک نیاره

سابین : باشه خدافظ دخترم

قبل از اینک ادرین سوار ماشین شه ی گوشی داد دستم و گفت : چیزی لازم داشتی زنگ بزن بگو بگیرم تو خونه هم همه چی هست خدمتکارم تو اتاقشه اسمش میاس 

مرینت : باشه

..............

وارد خونه شدم 

خونه ی خیلی بزرگی بود

عین قصر بود 

ی هال بزرگ داشت

ی راهرو سمت چپ بود ک سه تا در داشت اخرین در اتاق من بود 

یکیشم اتاق ادرین 

زیر لب گفتم : مث اینک باید ب اینجا عادت کنم 

روی کاناپه نشستم 

باید چیکار میکردم 

نمی تونستم ک تا اخر عمرم اینجوری زندگی کنم ...زندانی 

باید یکاری میکردم 

ادرین همش خونه بود 

جز الان 

رفتم سمت در خواستم درو باز کنم و برم ک چیزی یادم اومد 

مرینت : اون خونمونو بلده منم ک جای دیگه ندارم اینجا هر چی باشه از خیابون بهتره 

می دونستم فرار راه چاره نیست 

ادرینم انقد لجباز هست ک راضی نمیشه ولم کنه 

براش مهم نیست دوستش ندارم 

شاید ...شاید بتره سعی کنم باهاش بسازم و دوستش داشته باشم 

یا حداقل تظاهر کنم 

چون این خونه اونقدرا هم بد نیست 

تا وقتی ک دست بردارم بشه 

اما اگ بتونم سعی کنم ازش خوشم بیاد شاید راه بهتری باشه 

چون امکان نداره ادرین ول کنم باشه 

...........

ادرین :وارد خونه شدم 

مرینت دم در ایستاده بود 

مرینت :ادرین ی تصمیمی گرفتم

ادرین :خب؟

مرینت :می خوام سعی کنم عاشقشت بشم

با بی حوصلگی گفتم:افرین

بعد رفتم تو اتاقم 

مرینت اومد دم در اتاق

مرینت :خوشحال نشدی؟

با بی تفاوتی جواب دادم :چرا خیلی ... حالا برو حوصله ندارم 

مرینت :باز مستی؟

ادرین : ن عادی عادی ام برو مرینت حوصله ندارم بعدا حرف میزنیم

مرینت:چت شده تو ؟ اومدم کلی فک کردم گفتم بهت بگم چ خوشحال شی بیشتر عصبی ای

ادرین :باشه برو مرینت اره اعصاب ندارم می خوام فک کنم

مرینت : صبونه ک نخوردی ب میا گفتم ناهار بچینه نمی خوای؟

ادرین : ن تو بخور 

مرینت : ادرین چت شده مثلا باید باهام خوب رفتار کنی پشیمون نشم از تصمیمم

ادرین :د‌‌ برو مرینت میگم اعصاب ندارم روی سگمو بالا نیار 

تقریبا داد زد 

مرینت :واا من باید ناز اقا رو بکشم غلط کردم دیگ باهات خوب نیستم همون بهتر بیافتی دنبالم التماسم کنی

یکدفعه داد زد :مرینت خفه شو دیگ

اشک تو چشام جمع شد عقب عقب رفتم

مرینت :تو ک دیگ دوسم نداری یا برم گردون خونه یا اینک خودم میرم

دوباره داد زد :پاتو بیرون بزاری قلم پاتو میشکنم 

بغضم ترکید دویدم تو اتاقم 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


خب تمومید 

می خواستم این پارت بدون محدوده باشه پ پارت بعدم امشب بدم چون خودم عاشق پارت بعدم خیلی طنزه

ولی خب دوباره تایپ کردن این پارت وقتمو گرفت الانم باید درس بخونم وگرنه بعدیو مینوشتم 

برای بعدی ۲۰ تا

اصلنم زیاد نیست  

خودتون سر قبلی ۲۳ تا دادین ۲۰ تا ک براتون کاری نداره 

اما از اینجا ب بعد رشدش کمتر میشه و کم ب کم میبرم بالا

ب دادن کامنتای خوشگلتون ادامه بدین ک شارژ شم

خب میسی از کامنتا

باییییییی