(از زبان لیدی باگ)
نشسته بودم و داشتم تند تند اشک میریختم که یهو حس کردم یه نفر دستم رو گرفته و داره نوازش میکنه😮 سریع چشام و باز کردم و دیدم کت نوار نشسته کنارم و داره بهم نگاه میکنه^^ به چشاش نگاه کردم و دیدم خیلی غمگین به نظر میرسه😔 هر شرایط دیگه ای بود من یکم از کت فاصله میگرفتم و حسابی عصبانی میشدم از اینکه اون منو تو این شرایط دیده و دستم و گرفته😡 ولی ایندفه، کت اونقدر ناراحت به نظر میومد و من خودم به قدری حالم بد بود که خودم و پرت کردم تو بغل کت و های های گریه کردم...
......
(از زبان کت نوار)
دست لیدی باگ رو گرفته بودم و داشتم به مای لیدیم نگاه میکردم  که یهو چشماش رو باز کرد و بمن نگاه کرد. انتظار داشتم حسابی از دستم عصبانی بشه و سرم داد بزنه و ازم فاصله بگیره اما یهو خودش و انداخت تو بغلم و شروع کرد با صدای بلند گریه کردن😯😢😭 منم بغضم ترکید و همونطوری که موهای لیدیم رو نوازش میکردم منم گریه کردم😭😭
......
(از زبان لیدی باگ)
بعد از اینکه شروع کردم تو بغل کت گریه کردن یهو دیدم اونم بغضش ترکید و شروع کرد گریه کردن😭 مدتی همونطوری بودیم تا اینکه هر دومون کمی اروم شدیم. دیگه خیلی دیروقت بود و ساعت نزدیک های ۲ صبح شده بود.

......
(از زبان کت نوار)
دیگه ساعت نزدیکای ۲ صبح بود که لیدی باگ گونم رو بوسید و ازم تشکر کرد بابت کمکم و بعدشم گفت که دیگه باید بره. منم ازش تشکر کردم و باهم خداحافظی کردیم و هر کدوممون رفتیم خونه ی خودمون.
****************
(روز بعد) (از زبان مرینت)
امروز صبح همچنان ناراحت بودم اما به لطف کت حالم از دیشب خیلی بهتر بود. وقتی رسیدم مدرسه الیا بدو بدو اومد طرفم و گفت: مرینت خوبی دختر؟ چرا چشات انقد قرمزه؟؟؟ راستی اونجا رو ببین، امروز انگار آدرین خیلی خوشحال نیست چون اصلا با کاگامی حرف نزده و یه بارم که کاگامی بهش نزدیک شد سرش داد زد! ^^ من چیزی به آلیا نگفتم و رفتم سر کلاس.
------------------------------------------------------------------------------
 خب دوستان این پارتم تمومید ^^
برای بعدی ۳ نظر ؛)
اگ همین امروز نظرها تکمیل شه پارت سه رو خیلی زود براتون میذارم😄
فیعلا