مرینت : از فیلیکس خداحافظی ‌کردم و دوباره به الیا زنگ زدم ...
مرینت : الیا
الیا : بله

مرینت  : من امشب خونه تنهام میای پیشم

الیا : مگه جشن نمیری ؛ همه جا پخش شده خبر جشن شرکت اگرست

مرینت : نه من نمیرم

الیا : با من بیا ،  من برای خبر باید برم انجا

مرینت : باشه

الیا : ممنون




مرینت : خونه رفتم و برای شب یه لباس کوتاه  زرشکی با قلب های مشکی پوشیدم ..
موهام رو هم بافتم و به الیا زنگ زدم ...

مرینت : الیا من امادم

الیا : ننهههههههه من اماده نیستم 

مرینت : میام دنبالت

سوار ماشینم شدم و به سمت خونه الیا رفتم ......
جلوی در ویلا ایستادم و به الیا زنگ زدم


مرینت : الیا من بیرون ایستادم

الیا : بیا داخل من هنوز اماده نیسسسستم

مرینت : باشه 😐

به داخل خونه رفتم و داخل اتاق الیا نشستم که الیا خانم تشریف اوردن و گفتن :

الیا : مرینت

مرینت : بله

الیا : به نظرت

مرینت : خب

الیا : ول کن اصلا هیچی

مرینت. : نه بگو.

الیا :  باشه به نظرت نینو هم‌ میاد ؟؟؟؟؟؟

مرینت : 😐😑😐😑😐😑😐😑😐😐😐😑😑😐😐😑😐😐😐😑😑😑😐😂😂😃😂😃😂😂😂😂😂😂😂😂😂

الیا :😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳🍎🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅

الیا : نخند 😡

مرینت : باشه 😂😂😂😂😂😂😂😂

بعد هم الیا گفت : اماااادم


از خونه بیرون امادیم که دیدیم شب شده 😨


سوار ماشین شدیم و به مراسم رفتیم ...








از زبان ادرین :


بعد از اینکه کلویی گفت حتما باید به مراسم بیای

به خونه رفتم و اماده شدم

اما دلم نمی خواست وقتی مرینت نیست برم مهمونی ...

سوار ماشین شدم و به سالن شرکت رفتم

جلوی در سرکت فیلیکس رو دیدم که داره ماسک چشمی { مثل ماسک های لیدی باگ و کت }  پخش میکنه

بی توجه بهش رد شدم که گفت : آقای گاو شاخ دار ماسک بزن ، چون این مهمونی بالماسکه هست

ادرین : چشم اقای الاغ

و یه ماسک خاکستری ازش گرفتم و زدم وبه داخل رفتم که یه نفر امد دستم رو گرفت و سفت چسپید ....

نگاه که کردم ماسک زده بود ، و از چشماش فهمیدم‌که کاگامی بوده ......

کاگامی : با کی میرقصی بهتر از من

ادرین : نمی خوام برقصم

کاگامی : می رقصیم اما الان  وقتی مراسم شروع شد

ادرین : میگم نمی خوام

کاگامی : اوه عزیزم میخوای ؟؟؟؟ پس اشکال نداره میرقصیم

و کاگامی رفت ،،،، خیلی قشنگ روی اعصابم راه میره .....

پیش فیلیکس جلوی در ایستادم و به بقیه خوش امد گویی گفتم ...

داشتم راه میرفتم که به یه دختر خوردم و لبوان آبی که دستش بود کامل ریخت روم ‌.........

دختره : اوه من خیلی معذرت میخوام خیلی ببخشید واقعا حواسم نشد ....

ادرین : اشکال نداره

به بیرون رفتم تا داخل ماشین دستما بر دارم که دو تا دختر از بغل دستم رد شد ...
چه بوی اشنایی می داد

انگار قبلا این رو حس کرده بودم.....

بی توجه به اون ها به داخل ماشین نشستم و دستمال بر داشتم ...

بعد از ده دقیقه به داخل سالن رفتم دوباره که ......

یه دختر رو دیدم و اون من رو یاد یه شخصی می انداخت .‌‌‌‌‌‌‌......

جلو رفتم و گفتم : افتخار میدید مای لیدی { جیگر : خاک بر سر احمقت ...... ادرین : جیگر یه سوال .....جیگر : بپرس ......ادرین : به نظرت این دختره مرینت نیست .... جیگر : نمد 👁👅👁👅👁👅👁👅👁👅👁)



و ادرین و مرینت شروع به رقصیدن میکنن


مرینت :


 یه پسر جلو امد و دستش رو دراز کرد و گفت که : افتخار میدید مای لیدی

مرینت : 🍅

اون پسره : 😆

اروم دستم رو داخل دستش گذاشتم و شروع به رقصیدن




و یهو گفت : اسمتون چیه ...


مرینت : وقتی گفت اسمتون چیه خوشکم زد ..‌. خواستم بگم مرینت که گفتم مرینا ..


ادرین : اسمتون چیه خانم

مرینت : مرینا

ادرین  : اهام .....


ادرین :

دست دختره رو گرفتم و باهم شروع به رقصیدن کردیم ...اسمش رو پرسیدم ..که گفت : مرینا ....یه لحظه فکر کردم گفت مرینت ‌.....

داشتیم باهم میرقصیدیم که به چشم هاش نگاه کردم ... ابی ..‌‌ مثل مرینت ..‌


ادرین : گفتین اسمتون مرینا هست ؟

مرینت : ب..ب.بله

ادرین : خوشبختم


{ جیگر : خب خب اینجا همون بحث این امد وسط که ادرین خیلی خرف هست ....‌... آقا این چرا کاگامی رو زیر ماسک شناخت اما مرینت رو نشناخت }

از زبان من :

مرینت و ادرین داشتن با هم میرقصیدن بدون اینکه هویت هم رو بفهمن ...‌‌‌

که الیا هم یه عکس ازشون گرفت ...‌



مرینت و ادرین در حال رقص بودن که مرینت دست های ادرین رو ول کرد و بدون اینکه چیزی بگه ... پیش الیا رفت ....







مرینت :

دیگه نمی تونستم ادامه بدم .....‌ دست هاشو ول کردم و به پیش آلیا رفتم .....

الیا : چی شد یک دفعه

مرینت : لطفا در باره این حرف نزنیم

الیا : باشه ، مرینت گوشوارت کجاستتتتتت


مربنت : .
دست به طرف گوشم بر
دم که دیدم گوشوارم نیستتتتتت






ادرین :


پیش فیلیکس رفتم که اقای الاغ { فیلیکس } دستم رو سفت گرفت و گفت :


فیلیکس : اوه یه گدشواره دختر


ادرین : چی ، به تو چه

فیلیکس : حتما برای کاگامی جونت هست

ادرین : خفه

و از فیلیکس دور شدم ...

به روی یکی از صندلی ها نشستم که به گوشواره نگاه کردم ... و فهمیدم برای همون دختره هست که اسمش مرینا هست { مرینت }

 

 

 

 

 

💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛 

 

 

تمام 

به خدا خواستم بیشتر بنویسم اما دستم درد میکنه 

 

کامتت یادت نره 

 

برا پارت بعدی = ۱۵ کامتت 

 

 

چقدر مهربون شدما 

 

 

 

بای بایییی