❤عشق ادرین❤ p3
مرینت: رفتیم تو اتاق که دیدم ادرین داره لباسش رو در میاره که گفتم: چکار میکنی گفت: میخوام اینجوری بخوابم ولی شلوار تنم هست پس فکر بد نکن
مرینت: وای خدایا شکرتت🙏🙏🙏
اومدم رفتیم خوابیدم که اومد منو چسبوند به خودش بدنش یکم سرد بود مورمورم شد گفتم چرا اینجوری میکنی
ادرین: میخوام دوست دخترم پیشم تو بغلم بخوابه
مرینت: پس من الان شدم دوست دخترت اره😠 ادرین نزار نظرم عوض شه که همین الان برم خونه
ادرین: باشه باشه بگیر بخواب😐 حداقل میشه تو بغلم بخوابی
مرینت: باشه
ادرین: اومد کشیدمش تو بغلم و بعد لاله گوشش رو بوسیدم
مرینت: با خودم اشکال نداره گناه داره بدبخت دیگه اونقدر من بی رحم نیستم
(فردا صبح)
مرینت: بیدار شدم گوشیم کنار دستم بود یه نگاه کردم دیدم ساعت ۱۰ و نیم هست اروم از بغلش بلند شدم رفتم طبقه پایین با خودم گفتم ولی خداییش ویلای بزرگی هست انگار پسر پولداری هست و با خودم خوشتیپ هم هست بعد رفتم تو اشپز خونه در یخچال رو باز کردم
یه چیزی اون تو بود چون چشمام هنوز خواب الود بود یکم که بهتر شد دیدم اون
کرم کارامل میندلا هست اونو بردتشتم نون توست هم بود نشتم شروع به خوردن کردم
ادرین: بیدار شدم که دیدم مرینت نیست سریع لباس پوشیدم رفتم پایین خیلی گشنم بود دلم یه صبحونه مفصل
میخواست رفتم تو اشپز خونه که دیدم مرینت داره صبحونه میخوره بهش گفتم: چرا بیدارم نکردی با هم صبحونه بخوریم
مرینت:خب دیدم خوابیدی حیف هست بیدارت کنم اروم بلند شدم اومدم پایین چی بخورم
ادرین: اخی🥰🥰🥰
مرینت:🥰🥰🥰🥰
ادرین هم رفت با مرینت صبحونه خورد و رفتن فیلم ببینن که ادرین یه فیلم گذاشت که کاملا منحرفی بود
مرینت بلند شد و گفت این دیگه چی هست من میرم تو اتاق
مرینت: اومدم برم که ادرین دستم رو گرفت و محکم منو کشید و منو محکم گرفت تا جایی نرم
هی میزدم به سینه هاش که ولم کنه که یکدفعه تلویزیون رو خاموش کرد و لباش رو گذاشت رو لبام و محکم میبوسید اومد به جاهای باریک کشیده شه که محکم خوابوندم تو صورتش و سریع رفتم تو اتاق و درش رو قفل
کردم که اومد پشت اتاق گفت: نمیخوای بیای برون نه
مرینت: نه
ادرین: پس منتظر عاقبتش باش و از شام و نهار خبری نیست
مرینت: باشه باشه میام بیرون ولی نباید تا ۱ روز از اون کارا کنی باید قول بهم بدی
ادرین: باشه قول میدم
ادرین: در رو باز کرد و گفتم: کاری ندارم نترس میخوام برم غذا درست کنم برای ظهر
مرینت: وای که قربونت بشم حالا چی میخوای درست کنی؟
مرینت: وای چی گفتم اشکال نداره بزرگ بشی یادت میره😅
ادرین: وای که پرنسس من چه ذوقی داره برای غذا
مرینت: کی گفت منو پرنسس صدا کنی
ادرین: خودم😂😂😂
مرینت:🤦♂️🤦♂️🤦♂️ فعلا میرم تو اتاق با دوستم حرف بزنم
ادرین: کدوم دوستت؟
مرینت: الیا دیگه
ادرین: اهان پس هر وقت غذا اماده شد صدات میکنم ولی یادت باشه که لبای من از غذام خوشمزه ترن و اون وقت یه روز میرسه که میگی لبات چقدر خوشمزن
مرینت: خب من که امیدوارم این رو نرسه
ادرین:خواهیم دید😈
خب خب این هم از این پارت
امیدوارم خوشتون بیاد میراکلسی ها
و اینکه عکس هم تا یک ساعت دیگه گذاشته میشه
پس فعلا بابای