آدرین غمگین از جواب منفی مرینت، کلمات جادویی را بر زبان می آورد تا آخرین شانس خود را برای جلب نظر معشوقه اش امتحان کند
مضطرب از دوباره جواب منفی شنیدن از مرینت موهایش را مرتب میکند و سر و روی خود مطمئن میشود تقه ای به پنجره اتاق مرینت میزند
مرینت با شنیدن آن صدا برمیگردد و به پنجره چشم می‌دوزد ، متعجب از دیدن کت نوار پشت پنجره ،کمی سرش را کج میکند و گیج و منگ به خیره میشود
کت نوار اشاره میکند که روی بالکن بیاید ،مرینت خوشحال از دیدن پیشی کوچولوی خود و با کنجکاوی زیاد، از پله ها بالا میرود و وارد بالکن میشود
کت نوار را میبیند که با ژست مردانه ای به نزده ها تکیه داده ، با دیدن چشم های زمردی او سست میشود، چشم های سبز زیبا که زیر آن نقاب مشکی زیباتر نیز به نظر می رسیدند و موهای طلایی ریخته شده رو صورتش او را جذاب تر میکرد
کت نوار با دیدن مرینت تکیه از نرده ها میگیرد وبا لبخند به سمتش میرود ، دستش را میگیرد و بوسه بر آن میگذارد :سلام
مرینت از حرکت او گونه هایش سرخ میشوند و خجالت میکشد :س..سلام
کت نوار دست او را رها میکند و خیره در چشمان بلوری  او میگوید : میخواستم باهات صحبت کنم
مرینت خوشحال از اینکه کت نوار او را هم کلام خود برای صحبت انتخاب کرده میپرسد :در چه مورد ؟
کت نوار باری دیگر دستانش را میگیرد اما این بار هر دو را
_مرینت من...میدونم که یه بار دلتو شکوندم ولی.... ازت میخوام یه فرصت بهم بدی.. تا ثابت کنم چقدر عاشقتم !
مرینت مات و مبهوت از حرف های او چند بار پلک میزند و حرف های او را تجزیه میکند تا باور کند درست شنیده!آن قدر حیرت زده است که نمی‌تواند حتی کلمه ای بر زبان بیاورد !
کت نوار با دیدن سکوت او کمی دلخور میشود ولی هنوز هم امید دارد
زانو میزند و رز سرخ را روبروی او میگیرد
_تقدیم به پرنسس زیبای من !
مرینت به او خیره میشود میتواند به راحتی اضطراب را از چشمان او بخواند سعی میکند حرکتی کند و چیزی بگوید
با ذوق گل را از او میگیرد و زیر لب تشکری میکند
_من دوست دارم مرینت ! دوست دخترم میشی ؟
در دلش غوغایی برپاست که نمیتواند باور کند ! کت نوار هنوز هم عاشقش بود اما عاشق آن یکی هویتش !
_منم دوست دارم کت ! آره
کت نوار از ذوق او را در آغوش میگیرد و در هوا میچرخاند هنوز هم نمیتوانست باور کند ! اون که همین امروز در حالت عادی خود از مرینت جواب منفی شنیده بود حالا جمله «دوست دارم »را از او می‌شنید ! در دلش خدا رو شکر میکند که پرنسسش هنوز هم  او را دوست دارد
مرینت شوکه از حرکت ناگهانی او با چشمانی متعجب به او خیره میشود 
کت نوار که تعجب را از نگاه او میخواند مرینت رو پایین میگذارد و دستش را پشت گردنش قرار میدهدو کمی آنجا را میخاراند : ببخشید جو گیر شدم
مرینت لبخندی نثار او میکند کت نوار سرش را جلو میبرد و بوسه ریزی بر لب او می‌کارد
مرینت شوکه از بوسه او سرخ میشود و سر پایین می اندازد
کت نوار لبخندی میزند و میگوید :من الان باید برم ولی فردا برای دیدنت میام
مرینت سر تکان میدهد
کت نوار با لحن شیطون و پر رویی میگوید: چیزی یادت نرفته ؟
مرینت ابرو هایش را بالا میبرد :چی ؟
با انگشت به گونه اش اشاره میکند :بوس خداحافظی
مرینت کمی سرخ میشود نزدیکش میرود و لب هایش را برای چند لحظه بر گونه او قرار میدهد و گونه اش را می‌بوسد
_چسبید !
مرینت سر به زیر می اندازد
_یکی دیگه !
مرینت با چشمانی گرد شده او را نگاه میکند
_گربه ی پررو!
_پلیززززززززززززز
مرینت با حرص به چشمان ملتمسانه او نگاه میکند و بار دیگر لب هایش را به طرف گونه کت نوار میبرد  اما کت نوار با بدجنسی کمرش را میگیرد و گونه اش را عقب کشید و لب های مرینت روی لب های او قرار گرفت
کت نوار ته دلش از عملی شدن نقشه اش لبخندی زد و مرینت حیرت زده به چشمان بسته او خیره میشود
کت نوار با بی میلی از او جدا میشود : این یکی خیلی بیشتر چسبید !
مرینت سرخ میشود و با حرص پایش را زمین میکوبد و با حرص «بیشعوری» نثار او میکند 
_گربه پر رو برو دیگه
کت نوار میخندد
_باشه باشه ...فعلا
رو ساختمان ها پرید و دور شد
مرینت نگاهش را به مسیر رفتن او می‌دوزد و به این فکر میکند که فردا هم پیشی کوچولو اش را میبیند او دیگر دوست دختر کت نوار است !دیگر چه میخواهد؟
دستی بر لبش میکشد و با خود می اندیشید که کت نوار که لب های نرم و شیرینی دارد !
وارد اتاقش می‌شود و به دیوار نگاه میکند که با عکس های کت نوار پر شده  لبخندی بر لبش ظاهر میشود
در همین هنگام به یاد می آورد که روزی جای همه این عکسا ، عکس های آدرین بر دیوار اتاقش بود
خود را سرزنش میکند که آنقدر در عشق به آدرین کور شده بود که محبت های کت را نمی‌دید اما دیگر مهم نبود زیرا کت دوباره گربه او بود !
ناخواسته یاد اتفاق امروز می اُفتد
(فلش بک )
زوج ها با اشتیاق برای گرفتن بستی های آندره صف کشیدند ولی آدرین گوشه ای منتظر ایستاده بود و نگاهش اطراف پارک می‌چرخید تا شاید مرینت همان اطراف باشد ،باری دیگر ساعت را چک میکند ده دقیقه گذشته بود ولی او نیامده بود ، ناامید آهی کشید و به نرده ها تکیه داد
نینو با دیدن ناراحتی دوستش به سمتش میرود و میگوید :رفیق خودتو ناراحت نکن مرینته دیگه! همیشه دیر میکنه!
آندره بعد از اینکه کار مشتری هایش را راه انداخت سمت پسر میرود و میپرسد : هی جوون منتظر کسی هستی ؟
آدرین با آنکه هنوز هم امیدوار بود مرینت بیاید گفت :نه!
_ولی کاملا معلومه منتظرشی !من میدونم
_چه اهمیتی داره! اون نمیاد!
_معلومه که میاد !فقط یکم صبر داشته باش! چرا نمیای بستنی های جادویی منو امتحان کنی ؟ مطمئنم تو رو به عشقت می‌رسونه
آندره منتظر پاسخش نماند سریع او را به سمت چرخ دستی خود برد و خود نیز پشت چرخ دستی قرار گرفت
و اسکوپ را در طعم های بستنی ها فرو برد
_وانیل و یکم توت فرنگی برای لباسش ،تمشک آبی برای چشماش که رنگ آسمونن و تمشک سیاه برای موهاش
ادرین متعجب از اینکه آندره چقدر خوب خصوصیات ظاهری مرینت را میداند بستنی را گرفت و تشکر کرد
_آلیااااا
نگاه همه سمت کسی که نام آلیا را بر زبان آورده بود چرخید او مرینت بود! نفس نفس زنان به سمت آلیا رفت و گفت : وای ببخشید کاملا فراموش کرده بودم !
ادرین که انگار با دیدن او گل از گلش شکفته بود با خوشحالی به او خیره شد!
آلیا با بازوی مرینت زد و با نگاهش به ادرین اشاره کرد : بعضیا وقتی دیر میکنی خیلی ناراحت میشن
مرینت حیرت زده از حرف آلیا میپرسد :منظورت چیه؟
کنار گوشش آرام گفت : یکی گلوش بدجور پیشت گیر کرده خانوم ، خوب تورش کردی !
و دوباره به ادرین اشاره کرد
_چی؟ ادرین؟شوخیت گرفته؟آلیا مسخره بازی در نیار!
آلیا شانه ای بالا انداخت :هر جور دوست داری فکر کن
مرینت سمت آندره رفت و با لبخند به هر دویشان سلام کرد
آندره با دیدن او به ادرین گفت : دیدی ؟بهت که گفتم میاد !
مرینت گیج و منگ آنها را نگاه کرد:کی ؟من ؟
ادرین که نمی‌دانست چه بر زبان بیاورد سکوت کرد و سر پایین انداخت
_بله! شما دو تا زوج خوبی هستید!
ادرین از خجالت سر به زیر افکنده بود و مرینت با چشمان گرد شده آنها را نگریست :ممنون آندره ولی ما زوج نیستیم !
آندره که اشتیاق داشت از آنها زوج بسازد گفت : ولی این پسر جوون تنهاست نظرت چیه باهام شریک شین!
مرینت نگاهی به ادرین انداخت که سر به زیر افکنده بود: نمیدونم !شاید آدرین نخواد با من شریک شه
ادرین با شنیدن این حرفش سربلند کرد و سریع گفت:نه نه ! ....خیلی هم خوشحال میشم باهات بستنی بخورم
مرینت با آنکه روزی آرزوی این را داشت ولی نمیخواست بار دیگر به ادرین دل ببندد، او عاشق کت نوار بود
سمت آدرین برگشت و آرام گفت : اممم راستش من...من نمیتونم اینکارو کنم
آدرین متعجب پرسید :چرا ؟
_ادرین من متاسفم ...ولی ما زوج نیستیم !
ادرین ناامیدگفت :درسته ! ما زوج نیستیم !
آندره برای عوض کردن جَو به مرینت نگریست و گفت : خب بزار ببینم لباسش به رنگ شبه پس برات بستنی دارک میزارم نعنا به رنگ چشم هاش و موز به رنگ موهاش ،بستنی را جلوی مرینت گرفت
مرینت لبخندی زد و بستنی را گرفت :ممنون آندره دقیقا خودشه!
آلیا در این فکر فرو رفت که عشق جدید مرینت کیست؟
اما ترجیح داد بستنی اش را تمام کند و بعدا از او بپرسد
آدرین غمگین بستنی اش را گرفت و روی نیمکت جای گرفت ،به این اندیشید که آن پسر خوش شانس کیست؟ذهنش با سوالات زیادی درگیر بود 
بعد از تمام شدن بستنی هایشان آدرین شجاعت به خرج داد و به سمت مرینت رفت
_مرینت ؟
_بله ؟
_میشه باهات صحبت کنم؟
_البته! بگو
_اینجا نمیشه!
آدرین دست مرینت را گرفت و با خود کشید ،مرینت متعجب با خود فکر کرد که آدرین چه حرفی با او دارد که نمیتواند کنار بقیه آن را مطرح کند ؟!
به جای خلوتی رسیدند مرینت منتظر به لو نگریست
_مرینت راستش من....من بهت علاقه دارم
شکه به او خیره شد اگر آدرین زود تر این جمله را بر زبان آورده بود او با کمال میل قبول میکرد
_آدرین ....من...
_میدونم یکی دیگه رو دوس داری !...ولی باید بهت میگفتم
_متاسفم !
_مسکلی نیس
برگشت و از آنجا دور شد
*در عمارت*
_تو کَتَم نمیره پلگ ! این همه دختر منو دوس داره چرا مرینت جزو شون نیست ؟
_چون مرینت خاصه !مثل اونا عاشق چش و ابروت نمیشه
_ممنون واسه دلداریت😑
_خب بچه جون نمیتونی که بزور مجبورش کنی !
_چشمای سبز ،لباس رنگ شب ، موهای طلایی !
با فکری که به سرش می آید چشمانش گرد میشوند
_یعنی ممکنه ؟
_چی ممکنه ؟
_چشمای سبز ،مو های طلایی ، لباس مشکی اینا همه خصوصیات کت نواره !یعنی من ! یعنی ممکنه مرینت هنوزم عاشقم باشه ؟
_متوجه ای پلگ ؟ من هنوزم یه شانس دارم !
_ اوه نه! نگو که !
_پلگ پنجه ها بیرون!
(پایان فلش بک)
مرینت هرگز نمیخواست قلب ادرین را بشکند ولی نمی توانست هم  به او دروغ بگوید او غافل است که از خوشحالی ادرین زیرا هر دو به چیزی که میخواستند رسیدند
عشق حقیقی !
اکنون تنها یک سوال مدام در ذهن مرینت می‌چرخد ؟
« پسر زیر نقاب مشکی کیست ؟»

 

چطور بود ؟ نظر یادتون نره عشقولیا و جنتلمنا 💜