رمان قلبی سرشار از عشق فصل ۲ پارت ۷
ادرین :
گوشواره مرینا خانم ( من : مرینا همون مرینت هست ، این اقا ادرین خیلی اسکول هست برای همین نمیفهمه ) رو برداشتم تا ببرم و بهش بدم ......
به سالن رقص رفتم .... به همه جا نگاه کردم .. نبود .... چ..چرااا ..... حیران به دور و برم نگاه میکردم .... همون لحظه کاگامی امد و گفت
کاگامی : عشقم
ادرین : کار دارم
کاگامی : چیی گوشواره یه دختر ؟؟؟ دلیل این کارت چیه ...
ادرین : ولم کن ..دستم رو ول کن
کاگامی : باید بهم توضیح بدی ..
ادرین :
صدای کاگامی داخل گوشم میپیچید .... چرا حس میکردم مرینا همون مرینت هست ... چرا احسلس میکردم اون چشم ها چشمای زیبای مرینت بود؟؟؟ اما کاگامی که گفت مرینت مرده !!!! چراااا
دستم رو کلافه داخل موهام بردم و کاگامی هم تند تند داشت غر میزد .... یه دفعه عصبانی شدم و گفتم : "" ساااکت ""
همه داخل مهمونی من رو نگاه کردن ... ابرو برام نموند ...
یه نگاهی از جنس خشم به کاگامی کردم .... کاگامی خودش فهمید دستم رو ول کنه و بره
همونجور که فکر میکردم کاگامی دستم رو ول کرد و رفت ..
داخل محوطه شرکت رفتم ... چرا اون دختره نبود ... یعنی کجا رفته .. نکنه باز تدهم زدم که مرینت رو دیدم..
بی حوصله به داخل ماشین نشستم و نمیدونم کی خوابم برد ....
مرینت :
از مهمونی خسته شدم... اون پسره که باهاش رقصیدم ( ادرین ) خیلی بوی ادرین رو میداد
داخل مهمونی خیلی معذب و بی حوصله بودم.....
پیش الیا رفتم و گفتم : میخوام برم خونه
از الیا خداحافظی کردم و به سمت ماشین خوشگلم رفتم ...
سوار ماشین خوشگلم شدم که به خونه رفتم .. فردا خیلی کار ریخته روی سرم .. کلی پرونده رو باید به فیلیکس تحویل بدم
داخل راه خونه بودم که فیلیکس زنگ زد ..
فیلیکس : مرینت کجایی
مرینت : اهام خسته شدم میخوام برم خونه
فیلیکس : فردا
مرینت : فردا چی
فیلیکس : بریم
مرینت : کجا
فیلیکس : کافی شاپ
مرینت : من و تو ،،،،،،اونم کافی شاپ ....
فیلیکس : اره
مرینت : نه 😐
فیلیکس ؛ نه مرینت نه نه قطع نکن ... برای کار بریم ..برای کار بریم کافی شاپ
مرینت : شاید امدم
به خونه رفتم که کلی پرونده رو مرتب کردم ...
بعد هم خوابیدم
صبح یه لباس شیک پوشیدم موهام رو گرجه ای بستم و یه ارایش ملایم کردم
عطر همیشگی ام رو زدم و سوار ماشین خوشگلم شدم ( من : اقا مری رو ماشینش حساسه )
و به راهم ادامه دادم که .......
ادرین :
داخل ماشین خوابیدم ... ساعت ۳ نصفه شب بود که بیدلر شدم و فهمیدم داخل ماشینم .... به خونه رفتم و دوباره خوابیدم تا برای فردا اماده بشم ..چون فیلیکس گفته جلسه داریم .....
صبح شد و اماده شدم ..یعنی شیک کردم و عطر همیشگی ام رو زدم ....
سوار ماشین شدم و به راهم ادامه دادم
داراد داراد
تامامی بزرگ
تمام
خوب کم بود ببخشید
دور دادم ببخشید
زیاد نبود ببخشید
اینا باز هموندیدن ببخشید 😂😂😂
خوب پارت بعد پارت بسی باحال جذاب ، شایددد ادرینتی ؛ البته بستگی به کامنت هاتون داره
برا بعدی ۱۵ کامنت
انچه در پارت بعد :
یه سیلی بزرگ نصیبم کرد
خدایاااا خوشحالم
تو
تو
ههه
مرگ
برا بعدی ۱۵ تا
😃😀 زیاد نیست