پارت دوم غم عاشقي
از زبان ادرين
اون خيلي خوبه رفتارش عين ليدي ميمونه
ولي من ميترسم روح مامان و باباش توي اتاق سرگردانن من ميترسم ماماني
( جررررر
يكم كار هاي ادرين توي اين داستان خنده داره ميدونم
)
گفتم : مرينت امم چيزه موشه ببخشيد ميشه پيش تو بخوابم اخهيكم ميترسم يكم كه نه خيلي
( جاي مرينت و ادرين رو عوض كردم 
)
مرين با لبخند دلنشيني گفت : باشه پيشي كوچولو ي ترسو(
پيشي ؟؟؟؟)
جان پيشي اين رو كه هميشه ماي ليدي ميگفت
نكنه اون اون خودماي ليدي باشه
ولي من واقعا خجالت ميكشم با اون همه شي ايز جاست فرندز هايي كه بهش گفتم( بچه ام بعد دوسال پشيمونه
)
از زبان مرينت
هان چي پيشي
نه اگه بفهمه ليدي باگ ام كارم تمومه
فكر نكنم بفهمه
بيخيال
از زبان راوي خوشملمون
به هر حال هر داستانييه جاي خوشي داره به جاي بدبختي اين قانون زندگيه
هميشه هم همين بوده و ميمونه
ان دو معشوق به اتاق رفتند مرينت مجبور شد رويزمين بخوابه اخه اين خجالتي سر يه نشستن توي هواپيما با ادرين اينجوري كرد
اينجا كه ديگه بدتر واسه همين روي زمين خوابيد
صبح ان روز
از زبان مرينت
از خواب بيدار شدم يه چيز گرمو نرم بغلم كرده بود
چي ادرين يا جد جرمي شدم گوچه فرنگي
ادرين از خواب پريد
از زبان ادرين
اخ چقدر كمرم درد ميكنه
واي چي من رو مرينت ام خاك تو فرق سرم
اهان انگاري ديشب از تخت افتادم پايين و مرينت رو مثل عروسك بغل كردم
يعني ادرين خاك تو سرت
و تمام ببينم اگه امشب كامنت ها زياد بود پارت ميدم
از قسمت بعد غمگين ميشه
