poisoned love✨ p7✨:)
(فردا صبح)
الیا: مرینت!!
مری: هووووووووووووووووووووم
الیا: پاشو مرینت چقد می خوابی؟
مری: زهر انار ولم کن روز تعطیل
الیا: چرا فوش می دی دم در کارت دارن
مری: کی؟
الیا: همون پسره ادرین
بلندشدم بالشتو گاز زدمو گفتم: چیکارم داره؟
الیا: فضول که نیستم پاشو خودت ببین
مری: من غلط بکنم برم دم اون در
الیا: پاشو خودتو لوس نکن
مری: نع
الیا: اصلا به من چه ببین با کی دارم حرف می زنم
مری: جولیکا یکم سرتو از اون گوشی در بیار بخز اونور تر تا بتونم بلند شم حداقل.
جولیکا: بیا برو از این گوشه
مری: اوووووووف
بله بفرمایید
ک.ا...ری داش.....
ادرین: سلام مرینت خوبی؟
مری: سس...سلام ممنون
ادرین: اومدم بگم که نینو بهم گفت بهت بگم الیا امروز یادش نره که برای شب بیاد.
مری: خب این رو چرا به خود الیا نگفتی؟
ادرین: نینو گفت خانم الیا فراموش می کنن.
مری: صحیییح :/ خوشحال شدم دیدمت.
ادرین: من هم همینطور.
مری: واقعااااا!
ادرین: چی؟
مری: آه هیچی بیخیال خدافظ
ادرین: می بینمت
مری: می بینمت
صبر کن! کجاا؟
الیا: چی بهت گفت
مری: یا خود خدا چته الیا سکته زدم
گفت بهت بگم شب یادت نره چون فراموش کاری حالا می شه از روی شونه هام بیای پایین؟
الیا: همین؟
مری: بعله چی می خواست بگه مثلا؟
الیا: نمی دونم شاید مثلا میای بریم بیرون یا ....
مری: الیا میای پایین یا بیارمت
الیا: باشه باشه عصبی نشو حالا
مری: خودتم می دونی که من الان با لوکام باز تو بیا خیالبافی کن
الیا: گفتم که باشه عصبی نشو دیگه.
کلوئی: وای وای وای اگر یک بار دیگه روز تعطیل سر و صدا کنید....
به چی می خندید!
هی با شمام
سابرینا: کلوئی موهات
کلوئی : موهام چی؟
میلن: پریز ...ههه ....برق... تو اتاقت...ههه داری هههههههه
کلوئی: سابرینا آینه رو بیار
وااااااااااااااااااای موهاااام کی اینکارو کرده
مری: اهم اهم الیکس؟
الیکس: اونجوری نگاه نکنین به من چه؟
کلوئی: سابرینا دمپایی!
الیکس: نه نه نه
کلوئییییییییییییی
اخخخخ
کلوئی: صبر کن تا من تورو تیکه نکنم ولت نمی گنم
الیکس: نکن غلط کردم اخخخ غلط کردم اخخخخخخ
الیا: این قصه سر دراز دارد
جولیکا: می دونستم یه روز کار دست خودش می ده
رز: نمی خواید کمکش کنید؟
مری: که بعد خودمونم کتک بخوریم؟
رز: :/
میلن: پاشید پاشید طنبلی نکنید اتاقو تمیز کنیم.
الیا: ای بابا
جولیکا: ولمون کن تروخدا
رز: روز تعطیل؟
الیا: پاشین پاشین راست می گه بدوین تنبلا.
مری: پیسست الیا پییست
الیا: چرا اون پشتی مرینت
مری: بیا اینجا
الیا: چی شده
مری: بیا اینجا
الیا: خب چیه
مری: .______.
الیا: باشه باشه اومدم
چیه