از زبان گابریل

شاید ادرین راست میگه شاید من نباید این کارو بکنم : ناتالی به نظرت این کارو بکنم یانه؟

ناتالی : قربان این تصمیمی نیست که من بخوام توش دخالت کنم اگر نیاز به هم فکری دارید بهتره به ادرین بگید

من : جوابشو شنیدم میشه من و تنها بگذار

ناتالی : چشم

*و گابریل درحالی که دکمه های تابلو رو فشار میده و میره پایین*

اه امیلی من باید چیکا کنم 

وجدان قلب منطق : این کارو نکن خطرناکه 

شیطون : برو بابا کجاش خطر ناکه

اه این دختر باز غش کرده کلش و کردم تو اب که بیدار شه 

از زبان مرینت 

اینقدر این گابریل منو زد که بیهوش شدم اگه لامصب دستش سنگینه بعد کله ی ادمو زیر اب میکنه 

گابریل : مرینت به نظر ت من دارم کار بدی میکنم ؟

هه اقا رو کار بدی این وحشتناکه :  کار بد این کارای که تو میکنی وحشت ناکه

گابریل : من فقط میخوام همسرمو برگردونم و ادرین خوشحال کنم!

من : خب تاحالا به این فکر کردی که امیلی خوشحال میشه بعد از برگشتنش دنیا رو خودش خراب بشه!!

گابریل : من میدونم چه ارزویی کنم که همه چیز درست بشه میتونم ارزو کنم که بتونم ۲ تا از کنم.

من : حتی اگر اینکارو کنی امیلی برمی گرده دنیا رو خودش خراب میشه بعد دوباره از نوع شروع میشه

گابریل *درحالی که در گوش مرینت میزند*: دختره ی احمق اینطور نمی شه 

وای خداوکیلی خیلی محکم زد دوست دارم فریاد بکشم و کمک بخوام پس تا تونستم جیغ زدم

از زبون ادرین 

الان دو هفته است پلگ داره از مرینت برام خبر میاره و هر دفعه هم میگه حالش بدتر و بدتر میشه داشتم کتاب میخوندم که

صدای جیغ شنیدم واستا این صدا برام اشناست این شبیه جیغ لیدی باگه که یعنی مرینت: پلگ 

پلگ: خودم می دونم الان میرم ببینم مرینت جونت خوبه یا نه

ادرین : باریکلا حالا برو 

بعد چند دقیقه پلگ برگشت

پلگ : متاسم ادرین مرینت داره حقیقت رو راجب به هم ریختن دنیا میگه ولی گابریل قبول نداره اینقدر زدتش که دیگه جون نداره و همه جاش خونیه تازه زیر لب همش میگفت ادرین از خواب غفلت پاشو و کت نوار کمکم کن 

وای چقدر سخته که عشقت صدات کنه و تو نتونی هیچ جوابی بدی تق تق*مثلا صدای در*در باز شد هو خوب شد پلگ قایم شد گابریل:ادرین ما باید برای یه کاری به اینگلیس برم اونم امشب 

با این حرفش می خواستم از شادی غش کنم 

من : خوب کی برمی گردین؟

گابریل : ۲ یا ۳ ماه طول میکشه و میخواستم بگم ناتالی هم میاد مشکلی که نداری ؟

خوب از دست مایورا خانومم که راحت شدیم : نه ولی ای کاش زود تر برگردین *مثلا میخواد سوتی نده*

گابریل: متاسفانه بیشتر از ۲ ماه طول میکشه ولی تو بزرگ شدی من باید برم فرودگاه باشه پسرم.

من : چشم

پدر رفت دوربینا رو رو حالت اسلیپ گذاشتم رفتم تو اتاق پدرم: پلگ باید چیارو فشار می دادم

پلگ : ۶ تا بو یکی اینجا ، اینجا ،اینجا ،اینجا،اینجا و اینجا

خوب رفتم پایین تا مارینت و دیدن قلبم تیر کشید حالش از اونچه که پلگ گفته بود خیلی بدتر بود