عشق وجادو پارت۱
_مامان مامان یک داستان برام میگی
آره عزیزم بیا گل مامان
_آخ جون داشتان داشتان
_وای وای شیطون بابا بیا ببینم مامانت میخواد چه داستانی بگه
ههههه از دست شما ها بیاید بشینید تا براتون تاریف کنم
روزی روزگاری در گذشته های خیلی دور چهار جادوگر بودن که هرکودام از اونها مهارت هایی داشتن
_مامانی اده جادوگل باشی میتونی هر آلزویی که داشته باشی بلاولده کنی
نه عزیز مامان
_اونطوری که دنیا پر از هرج ومرج میشه پسرکم
خوب کجا بودیم ۴ تا جادوگر بودن که هرکدومشون مهرت های خاصی داشتن واز مهارتشون به بهترین شکل استفاده کردن تا درمقابل از آدم بدا دنیا رو نجات بدن
_هاااااا (خمیازه)ولی به هاااااا نظر من جادو وجود نداره
هرگز نگو که وجود نداره گل مامان ....
بدوبدو داشتم میدیدم سمت خونه وداد زدم
آزااااااادیییییییییییییییییییییییییی
که با برخوردم به یک نفر(۸۹ درصد عشقا اینجوری شروع میشه🤣🤣🤣 مثل فیلم ترکی)جفتمون افتادیم زمین آخ شرمنده آقا ببخشید متاسفم
_شما ماگلا ها همتون مثل همید
چی گفتی
_ماگلا
چه زری زدی به من میگی ماگلا
وهجوم بردم سمتش که آلیا اومد گرفتم
آلیا .چی کار میکنی مری
این به من میگه ماگلا
آلیا.ده آخ بلو بری تو اصلا میدونی ماگلا یعنی چی
🤔همممم راست میگی ها پشه جون تو بگو ببینم یعنی چی
آلیا ده آخه من چی میدونم
یک دفعه این گوجه سبز(داداششو میگه)دوید اومد سمتمون ودستاش رو زانو هاش بود ونفس نفس میزد
نینو.ه..ه..ه..کجا ...ه..ه.. رفتید شما
نینو این یارو به من میگه ماگلا تو میدونی یعنی چی؟
_خوب من دیگه مرخص میشم از خدمتتون ماگلاها😏
ورفت خواستم دوباره بزنم جرش بدم که این دوتا خر بزه منو گرفتند
اه هوی خر هوی بز ولم کنید من برم اینو نصف کنم
آلیا.نینو ولش کن به من میگی خر
یک لحضه وایسادم وروبه آلیا کردم وگفتم
نه عشخم البته بلانسبت خر ولی شما بز هستید داداش خودم خره

آلیا.آییییییی خداااااا حالا بیخی مسابقه بزاریم
تا خونه ما
نینو.نههههههه
آرهههههه یک دو سهههههههه
ودویدیم تا در مغازه البته باجیغ😐
آلیل.ایوللللللللللللل تابستووووووووونننننننن
یسسسسسسسسسسس
نینو.هورااااااااااااااااااااااااا
وهر سه تا پریدیم هوا وجیغ کشیدیم
مامان.وای وای این چه سرو وعضیه برا خودتون درست کردید نچ نچ نچ
مامای تا بستون بیخییییییییییالللللللللل
آلیا.آره خاله بیخیالللللللل تازه امروز نمیدونی چی کار کردیم
تام.باز شما سه تا چی کار کردین
من الی نینی

تلافی این ۵ سالو دیگه قرار نیست اونجا درس بخونیم برا همین کاری کردیم که اخراجمون کنند ولی حیف که روزآخر وما دیگه قرار نیست اونجا درس بخونیم
آلیا.یعنی میریم دبیرستان ودوباره باهمیم آخ جوووووون
مامان.آلیا عزیزم نمیتونم بهت قول بدم که دوباره باهم باشید
منو ونینو هم زمان باهم گفتیم .چیییییییییییییییییییییییییییییییی
مامان.البته هنوز هیچی معلوم نیست تا هفته دیگه
مامان هرچی بشه من از این بز جدا نمیشم آیا دیدی چوپانی از بزش جداشود
آلیا.درد الاغ
ادامه دارد
*********************************
بسه دیگه
دوسش داشتید؟
اگه تا نیم ساعت دیگه سه تا نظر بدید می پارتم
💗 عاشقتونم عجقولی های سال سالک