پارت چهارم 🏵 دختران معجزه آسا 🏵

 

آنچه گذشت :

 

چیکار میکنی ؟

 

در پایگاه رو قفل کردی ؟

 

هیاهول ...

 

🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵

 

از زبان لیدی باگ :

 

داشتیم همینجوری به سمت گریه و صدا حرکت میکردیم .

 

نمیدونم چرا دلشوره داشتم .

 

احساس میکردم الان یکی داخل پایگاهه و داره جاسوسی میکنه .

 

ناگهان میله سوفی تکون خورد . فهمیدیم یکی بهش زنگ میزنه .

 

میله رو برداشت :

 

انیهیلاتور : الو استار ؟ کجایین شما ؟

 

استار : اممم ما کلید رو پیدا نمیکنیم .

 

انیهیلاتور :  چی ؟ اممم یک لحظه گوشی،  کاترین کلید رو کجا گذاشتی؟

 

کاترین : اوپس . جاش گذاشتم خونه . هه هه هه . ترو خدا نکشینم .

 

لیدی ارزو ( نارسیس جون ) : اهههههه الان میگیرم خفه ات میکنم صبر کن .

دخترا جیغی خفیفی کشیدند و انیلا و آیلار نارسیس را از پشت گرفتند تا روی کاترین نپرد و آن را خفه نکند .

 

استار : الو ؟ کجایی دختر ؟

 

انیهیلاتور : اه . یک مشکلی پیش اومده . کاترین کلید رو جا گذاشته . امممم وایسا یک لحظه الان خودم میام .

 

استار : نه نه نه . من و مایورا اینجا میمونیم .

 

حنانه : نه نه . فقط مایورا بمونه چون مشکل جدی ای نیست .

 

انیلا : از کجا میدونی ؟ شاید مشکل خیلی بزرگتر از اینا باشه .



لیدی پاپی : اهوم . به احتمال ۸۰ درصد این صدایی که میاد صدای خطره .

 

حنانه : به هر حال مایورا الان کاری نمیتونه بکنه . اما ما ممکنه به سرعت استار و نابودی انیهیلاتور نیاز داشته باشیم .

 

مایورا : اه باشه . من میمونم .

 

از صداش مشخص بود ناراحت شده اما خب من که نمیتونم کاری کنم .

 

انیهیلاتور : باشه سریعتر بیا . مایورا نگران نباش سریع

 

برمیگردیم .

 

مایورا : باشه .

 

استار : منم الان میام .

 

وقتی که استار لو اومد راه افتادیم و رفتیم . بعد چی دیدیم ؟

 

یک دختر که بالای درخت با گربه اش گیر کرده 😐

 

دختر بچه : اههههههههه . نجاتم بدید .

 

انیلا : اخی . گوگولی مگولی . الان نجاتت میدیم .

 

لیدی پاپی : خدایا توبه . اخه به خاطر همچین چیزی ما رو کشوندی اینجا ؟

 

آیلار : اه . بیخیال .

 

و پرواز کرد و بچه رو با گربه اش آورد پایین .

 

از ان طرف مایورا :

 

داشتم با انگشتام بازی می‌کردم و گله میکردم از بچه ها که دیدم سایه ی یک گربه افتاد داخل کلبه .

 

مایورا : س ... چیز منظورم اینه که انیهیلاتور ؟

 

لیدی بلانک ( مهشید ) : سلام کوچولو .

 

مایورا : ت ... تو کی هستی ها ؟

 

لیدی بلانک : هه ..‌. الان بهت میگم . من یه ادم بدم که از آدمایی مثل اون رفیقات متنفرم .

 

اسم اکیپتون چی بود ؟ اها دختران معجزه آسا

 

ببین حوصله ندارم دو  بار  توضیح بدم  ... پس خوب گوش کن . میخوام بگم تو ... باید هویت تمام دوستات رو بهم بگی تا منم ولت کنم ... هم اونا در امان باشن هم تو آزاد باشی . اینجوری بهشون آسیب نمیزنم . ها ؟ شایدم بزنم .

 

مایورا : تو خواب ببینی احمق .

 

و یک پر از بادبزنم کندم و گفتم : برو و بچه ها رو خبر کن و تبدیلشون کن به ابر قدرت .

 

ولی تا خواستم ادامه بدم اون دختره گفت : خودت خواستی ... مگااا کتاکلیزم ... و دستش رو گذاشت روی کف خونه و همه چی خراب شد . من افتادم روی زمین و معجزه گرم پرت شد روی زمین ...

 

من تبدیل شدم .

 

رفتم معجزه گرم رو بر دارم . نمیتونستم حرکت کنم . فقط دستم رو دراز کردم .

 

دستم خورد به یک چیز تیز که نصفه بود . 

 

_ معجزه گرم . ( خیلی آروم )

 

و فهمیدم ابر قهرمانیم،  کوامیم ، قدرتم، و اکیپمون رو از دست دادم .

 

انگار دیگه هویتی نداشتم ...

 

اخرین چیزی که شنیدم : لارا  . پاشو . لطفا . و قطره

 

خیس و پر از دردی رو گونه ام چکید .

 

او یک گربه سیاه بود ...

 

فلش بک از زبان انیهیلاتور :

 

وقتی بچه رو اوردیم پایین .

 

موفق شدیم و

 

همگی باهم :

 

پوند ایت .

 

و دیدیم یک پر داره میاد .

پری که وسط راه سفید و بعدش پودر شد .

 

زیر لب زمزمه کردم :

 

_ مایور ... بچه ها بجنبید بیاین .

 

حنانه : چی شده ؟

 

انیهیلاتور : بیاین بریم . فکر کنم اتفاقی افتاده .

 

انیلا : باشه ارامشت رو حفظ کن الان میریم .

 

و رفتیم به زمین خونه مون .

 

دیدم لارا  بی جون یک جا افتاده .

 

رفتم کنارش . معجزه گرش خورد شده بود .

 

انیهیلاتور : لارا ... پاشو ...لطفا و بی اختیار اشکی از گوشه ی چشمم روی گونه های خاکی کلویی ریخت .

 

آیلار : انی . باید ببریمش دکتر . زود .

 

انیهیلاتور  : باشه .

 

پلگ . دست های انسان  پدیدار .

 

تبدیل شدیم و لارا  رو بردیم به بیمارستان ...

 

🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵

 

بگید ببینم . تا اینجا از داستان و نقش هاتون راضی بودید ؟

 

هر کی میخواد نقشش پر رنگ تر بشه بگه .

 

آنچه خواهید خواند :

 

یعنی چی ؟

 

فشار انفجار ؟

 

یعنی چی خوب نمیشه ؟

 

ی ... یعنی میمیره ؟

برای بعدی ۷ تا نظر .

من برم به کلاسام برسم 
 

حنانه خفه ام نکن 😅
دوستتون دارم

فعلا