از زبان آدرین

این دختره چقدر بامزست کاشکی منم یک خواهر اینجوری داشتم(😐😐دردو خواهر ) میگم شازده خانم این نامزد شما چطوری مرده توی آشپز خونه گفتی که عاشق بوده عاشق کی بوده

مرینت:این ها همش راز ها ای هست که با مرگش اون هارو نیز کشت وبرد والا زیر خروار ها خاک هستند 

دیدم خیلی ناراحت شده وبعدش یک لبخند تلخ به من زد 

دوسش داشتی؟

مرینت:چه کسی را؟

نامزدتو

مرینت:اوه باید دوست داشته باشم

چرا باید؟

بلند شد ورفت سمت پنجره وآروم شروع کرد به زمزمه کردن یک شعر

مرینت:

پرنسس ها نباید گریه کنند /پرنسس ها نباید اشک بریزند

پرنسس ها نباید بخندند/پرنسس هانباید خوشحال باشند

پرنسس عاشق نمیشود/پرنسس دوست نخواهد داشت

پرنسس ها آرام اند همچو دریا/پرنسس ها لبخند میزنند اما به اجبار

(شعر از خودم😐 شاعر کی بودم دوساعت داشتم فکر میکردم به قافیه ردیف گیر ندید جان عمه های گرامی تون

)

همه حرفاش خیلی سوز ناک بود برای اینکه از توی اون حالو هوادرش بیارم گفتم راستی نظرت چیه یکی از این لباسا برات بخرم(😳افققققق بیا میخوام توت محو شم)

مرینت:چیییییییییییی توچطوررررر جرعتتتتت میکنیییییییی

واه مگه چی گفتم

مرینت:شما خیلی...

خوبه  اتفاقا خیلی بهت میاد ها

چشماش شده بود قد دوتا توپ بسکتبال

مرینت:من در طول عمرم آدم به...

بسه بابا شوخی کردم ببخشید الا حرفای بد بد میزنی که مناسب یک شاهزاده خانم نیست ها

یک دفعه کوسن رو مبل رو برداشت زد تو سر من

مرینت:از سنتان خجالت بکشید موسیو آگراست

اه بابا جون خودت این حرف زدنتو درست کن باید روی این حرف زدنت کار کنیم ها(کاملا باهات موافقم😐👍)

مرینت:مگر حرف زدن من چه مشکلی دارید

هوچی فقط خیلی رو مخه😑

مرینت:مخ؟

یعنی خیلی رو عصاب خیلی بد نگاه من الا چطور توضیه بدم

مرینت:اوه محم نیست عیب ندارد

کاترینا:آقا غذا آمادست

ممنون الا میایم

پاشو پاشو شاهزاده خانم بریم نهار که خیلی گرسنمه دیدی خوردمت(😳منحرف/آدرین:منظورم اون نبودددددددددد/باشه بابا داد نزن)پخخخ

مرینت:ااااااا(جیغ😐)

رفتیم تو آشپز خونه بوی پاستا پنه میومد غذایی که من ازش متنفرم😑

کاتریناااااا تو باز پاستا پنه درست کردی 

کاترینا:آقا مهمون داریم ها عیبه

اه خو دوست ندارم

مرینت:به به چه بویی میاد

زوق نکن بخوری ازش متنفر میشی😑

کاترینا یک چش غره بهم رفت خو دوست نداره اه با هزار تا غر غر رفتم نشستم مرینت هم روبه روی من نشست وکاترینا غذا کشید من به زور غذا مو خوردم ولی مرینت خیلی با اشتها میخورد منم با حالت چندشی نگاش میکردم که متوجه سنگینی نگاهم شد وسرشو بلند کرد وبه من نگاه کرد

مرینت:مشکلی پیش آمده؟

نه نه فقط چطور این غذا رو میخوری🤨من موندم

کاترینا اومد زد به پام ودوباره چش غره رفت

خو ای بابا بد مزست ایششش

مرینت:😐😐 شما به این میگید بد مزه این غذا واقعا عالیه کاترینا خانم متشکرم.....

*******************************

برا بعدی ۳تا💖💕💖💕💖

دوستون دارم بای👋

آها راستی دیدی این آدرینو😳