P2 عشق گربه ای
به نام خدا
که دیدم ادرین و کاگامی دارن بستنی میخورن.
نمیدونم چرا از کنارشون خیلی بی اعتنا گذشتم.
توی راه خونه خیلی فکر کردم. به خودم. به
غیرتی شدن روی کت. به اینکه وقتی سعی میکنه
که حسادت م رو تحریک کنه. خلاصه اونقدر فکر
کردم که تا با خودم اومدم دیدم لباسامو عوض
کردم و نشستم روی تخت خسته از فکر درگیری
که داشتم روی تخت دراز شدم. و کم کم خوابم
برد.
بــــــــــــــــــــــــــــــــو مـــــــــــــــــــــــــــم
چــــــــــــی ای خدا من یه روز نمیتونم اسایش داشته
باشم.
بلند شدم و تبدیل شدم وبه این فکر کردم اصلا
امروز با تیکی حرف نزده بودم.
بیخیالش شدم و رفتم روی ساختمون ها. یه
کوچولو طول کشید تا کت بیاد به هم سلام
کردیم.
و تا اون شرور حواسش پرت شد ما پشت یه
دیوار پناه گرفتیم نقشه کشیدیم و از پناهگاهی
داشتیم بیرون اومدیم یکم طول کشید تا
شکستش دادیم.
بعد از اون. کت برگشت سمتم و گفت_ مای لیدی
میای با هم بریم سینما.
گفتم _ کت ما که نمیتونیم با این لباسا بریم
بیرون پس بیا بریم برج ایفل تماشای ستاره ها.
نگاهم کردو گفت _ ااااااا راست میگی ها. باشه
بریم.
به فارسی بهش گفتم _ دیوونه
( نکته: الان تغریبا دو ساله که توی فرانسه قانون
شده کع همه باید فارسی یاد بگیرن دیوونه هم
خودتونید.)
کت گفت _ اِ نداشتیمااا
خلاصه اون شب گذشت و صبح شد. رفدم
مدرسه اما اون روز اتفاقی نیوفتاد.
برگشتم خونه. میخواستم برم اتاقم که صدای پچ
پچ مامان بابا. نذاشت حتی یه قدم دیگه بر دارم
( یو هاهاهاهاهاها فکر کردید لو میدم عمراً)
داشتم به حرفای چند دیقه پیششون فکر
می کردم. و به این که الان دو تا دلیل محکم برای
تصمیم هام داشتم.
و هیچ چیز نمیتونست منو وادار کنه که از
تصمیم منصرف کنه
_____________________________________________
پارت دوم تقدیم به نگاه گرمتون.
میخوای بدونی چی میشه
خوب این که کاری نداره برو توی قسمت نظرات و
انگشتای مبارک رو روی اون صفحه کلید تکون
بده تا یه جمله از توش در بیاد. و فقط کافیه
شش نفر این کارو انجام بدن تا من پارت بعد رو
تقدیم کنم.
اتل متل توتوله
نظر بده خوشگله (دخترا)