Master shef P7
P7
آلیا :از کافه بیرون اومدم. دیدم افراد زیادی یک جا جمع شده اند. دیدم مرینت داره با یه خانم حرف میزنه. رفتم طرفشون. مرینت اینجا چیکار میکنی؟
مرینت :من از کافه بیرون اومدم دیدم یه صدایی میاد. رفتم کوچه دیدم یه نفر میخواد کیف این خانم رو بدزده، منم با کیفم دزده رو زدم و جیغ کشیدم و مردم اومدن کوچه. دزده هم فرار کرد.
آلیا :چیزیت که نشد؟
مرینت :نه من چیزیم نشده.
ونسا :تشریف بیارید خونه ی من تا بتونم لطفتون رو جبران کنم.
مرینت :نه دیگه مزاحمتون نمیشیم.
ونسا :چه مزاحمتی. تو جون منو نجات دادی. من باید لطف تو رو جبران کنم.
مرینت :باشه میایم. خانم ونسا سوار رفت سوار ماشینش شد و حرکت کرد. من و آلیا هم با ماشین دنبالش حرکت کردیم. به یه خونه ی بزرگ رسیدیم. در پارکینگ باز شد و خانم ونسا ماشینش رو برد و پارکینگ پارک کرد. آلیا هم ماشین رو پارک کرد. از ماشین پیاده شدیم.
ونسا :بفرمایید
مرینت :من و آلیا رفتیم. وارد خونه شدیم. حیاطشون خیلی بزرگ بود. کنار حیاط گل های قرمز رز کاشته بودند. وارد خونشون شدیم. یه سالن بزرگ بود. وای خونشون چه بزرگه. دیدم آقای آگرست هم وارد سالن شدند.
ونسا :سلام عزیزم. این خانم جون منو نجات داد.
متیو :سلام مگه چی شده؟
ونسا :یه نفر می خواست کیف منو بدزده و برام چاقو می کشید که مرینت اومد و نزاشت دزده کیف منو بدزده. جون منو نجات داد.
متیو :خانم مرینت ممنونم که جون همسر منو نجات دادی.
مرینت :خواهش میکنم
ونسا :شما بشینید من برم 1 دقیقه بعد میام.
مرینت :باشه
ونسا :متیو مرینت جون منو نجات داد. من میخوام که لطفشو جبران کنم. میخوام یه گردنبند سنگ کوارتز صورتی بهش هدیه بدم.
متیو :هدیه ی خوبیه.
آدرین :وارد خونه شدم دیدم همون دختره مرینت با اون دختره آلیا تو خونه ی ما هستن. سلام خوش اومدید.
مرینت :سلام ممنون.
آلیا :سلام ممنون.
ونسا :سلام آدرین خسته نباشی.
آدرین :سلام مامان ممنون.
متیو :سلام پسرم.
آدرین :سلام پدر.
ونسا :مرینت جان این هدیه ی من به تو هست. امید وارم که خوشت بیاد. بازم ممنون که جونمو نجات دادی.
مرینت :نیازی به هدیه نیست.
ونسا :خواهش میکنم قبول کن.
مرینت :باشه. جعبه رو باز کردم دیدم یه گردنبند سنگ کوارتز صورتی بود. خیلی خوشگل بود. این خیلی خوشگله. ممنون.
ونسا :به آدرین نگاه کردم دیدم با خوشحالی به مرینت نگاه میکنه. آدرین بیا کارت دارم.
آدرین :چشم اومدم. مامان با من کاری داشتی؟
ونسا :ازش خوست اومده؟
آدرین:درباره ی چی حرف میزنی؟
ونسا :مرینت رو میگم. ازش خوشت اومده؟
آدرین :آ... آره.
ونسا :انتخاب خوبیه. مرینت دختر مهربونیه. من یه قرار میزارم که بریم با خانواده اش حرف بزنیم.
آدرین :مامان ولی پدر چی؟
ونسا :تو نگران اونجاش نباش. من با پدرت حرف میزنم.
آدرین :ممنون مامان.
ونسا :درو زدن. برو درو باز کن.
آدرین :رفتن گوشی آیفون رو برداشتم دیدم فیلیکسه. بفرمایید. درو براش باز کردم.
فیلیکس :وارد خونه شدم دیدم همون دختره مرینت هست. با یه دختر دیگه نشسته بودن رو مبل. سلام چه دیدار تصادفی.
مرینت :این پسره از کجا پیداش شد؟ سلام
آلیا :سلام
ونسا :مرینت جان میای حیاط با هم حرف بزنیم؟
مرینت :چشم اومدم.
ونسا :مرینت جان چه رشته ای رو خوندی؟
مرینت :من رشته آشپزی خوندم.
ونسا :چه رشته ی خوبی. خواهر، برادر داری؟
مرینت :من... پدر، مادر ندارم.
ونسا :وقتی این سؤال رو ازش پرسیدم ناراحت شد. ببخشید نمی خواستم ناراحتت کنم.
مرینت :اشکالی نداره. من تو پرورشگاه بزرگ شدم. من تنها هستم کسیو ندارم.
ونسا :متاسفم.
مرینت :اشکالی نداره.
ونسا :مجرد هستی؟
مرینت :آره. من تنها زندگی میکنم.
ونسا :نظرت در مورد ازدواج چیه؟
مرینت :کی میاد با من ازدواج کنه؟ من که هیچ کسیو ندارم.
ونسا :یه روز تو هم ازدواج خواهی کرد.
فیلیکس :از خونه بیرون اومدم. به حرف های مرینت و ونسا گوش میکردم. پس مرینت تو پرورشگاه بزرگ شده. تو رو مال خودم میکنم.
ونسا :دیگه بریم تو.
مرینت :بابت هدیه ممنون. ما ديگه بریم. خداحافظ.
آلیا :خداحافظ
ونسا :خداحافظ عزیزم.
***
متیو :آدرین من با پدر نیلا قرار گذاشتم که بریم خواستگاری نیلا.
آدرین :اما پدر
متیو :اما چی؟
آدرین :من نیلا رو دوست ندارم. نمیخوام باهاش ازدواج کنم.
متیو :تو باید با نیلا ازدواج کنی. همین که گفتم.
ونسا :وقتی متیو اون حرف رو به آدرین زد، آدرین ناراحت شد. متیو شاید آدرین یکی دیگه رو دوست داره.
متیو :مثلا چه کسی؟
ونسا :آدرین مرینت رو دوست داره.
متیو :مرینت؟
ونسا :آره. نظرت چیه؟
متیو :در موردش فکر میکنم.
ونسا :باشه. به آدرین چشمک زدم که خیالت راحت باشه.
آدرین :مامان بهم چشمک زد که خیالم راحت باشه. کنم زیر لب ازش تشکر کردم. من دیگه برم خداحافظ.
متیو :خداحافظ
ونسا :خداحافظ
آدرین :خیلی خوشحال بودم. شاید نظر پدرم عوض بشه که با نیلا ازدواج کنم. سوار ماشینم شدم و حرکت کردم.
***
فیلیکس :همه چی رو درست کردی؟
ناشناس :بله قربان.
فیلیکس :خوبه. قراره همه ی ثروتشون مال من بشه. ها ها ها 😈
&&&
کامنت یادت نره
ایش لیبه دیش (دوستتون دارم) ❤️