p12 عشق گربه ای
به نام خدا.
پارت دوازدهم.
من_ من حاضرم با شما همکاری کنم ولی باید صبر
کنم تا بهم زنگ بزنن و بگن توی تست صدا قبول
شدم یانه.
همون لحظه گوشیم زنگ خوردو گفتن قبول
شدم.
ادینت _ خوب الان باید چه کار کنیم.
سامرند_شما اهنگ هاتون رو با مجوز میخونید
و بعد باید به مخابرات فرانسه پول بدیم که
عکست رو پخش نکنن. بعد هم که دوسال بعد
برگشتی همه توی یه کنسرت هویتت رو میفهمن.
هُم نظرت چیه.
من _ عالیه. فکر کنم با توجه به اینکه فرانسوی
هستیم بزارن بخونیم نه؟؟!
سامرند_ بله درسته
من _ خوب حالا کی باید قرار داد ببندیم. فردا
بیاین به این ادرس.
و یه کارت شرکت موسیقی رو بهم داد.
من _ ممنون.
وقتی از رستوران اومدیم بیرون.
و رفتیم توی ماشینی که احم.... یعنی بابا برامون
فرستاده بود شدیمو نشستم پشت فرمون.
تصمیم گرفتم که به ادینت بگم که لیدی باگ
هستم.
من _ ادینت میخوام یه رازیو بهت بگم ولی باید.
قول بدی که به کسی نگی.
ادینت_ باشه.
من _ اگه بهت بگم که من یه ابرقهرمان هستم چه
کا میکنی.
اول با تعجب نگام کرد بعد بلند زد زیر خنده_
چـــــــــــــــــــــی خیالاتی شدی مرینت.
با جدیت نگاش کردم و گفتم._ برگرد و اون کیف
شونه ای رو بهم بده.
برگشت و کیف رو داد بهم ـ...
...............
برای بعدی سه تا