p18 عشق گربه ای
من _ سلام کت....
یهو با تعجب نگاه به چوب دستیش کرد
(همون صفحه تلفن/ تماس تصویری گرفتن)
کت _ مای لیدی😶😲😲
من _ جانم (از دهنش پرید)
کت _ باورم نمیشه .... وای خدا .
یهو بغض کردم _ دلم برات تنگ شده کت.
کت_ منم همین طور.... ببینم تو... بغض کردی.
من _ اره.
کت_ کی بر میگردی.
من _ کت بیخیال... من تازه دوماه که اومدم
کت _ تحمل ندارم. دوریتو نمیتونم تحمل
کنم.
من _ برمیگردم پیشی.
کت_ وای خیلی وقطه بهم نگفتی پیشی.
بعد از صحبت با کت دلم گرفت تکیمو دادم
به دیوار و اروم سر خوردم پایین وبه حالت
اولم برگشتم.
تیکی_ مرینت.
من _ بله
تیکی_ میخواستم بگم که تو هم.... توهم
کت نوارو..... دوست.. داری.
من _ فکر کنم..... اره!!
یه لبخند ملیح زد.
رفتم تو و دراز کشیذم رو تخت بعد با خیال
راحت خوابیدم.
*صبح*
بلند شدم و موهامو شونه کردم و مثل
همیشه بستمشون.
یه هودی ابی پوشیدم و یه شلوار مشکی
رفتم بیرون و همینطور که حسن فری هامو
تو گوشم میزاشتم ( بلوتوثی هنذفریش)
و گوشیمو تو جیب مانتو گذاشتم.
رفتم تو حیاط و دیدم امیر علی داره ورزش
میکنه.
تغریبا میخورد 4-23 ساله باشه.
هیکل رو فرمی هم داشت فکر میکنم بدن
سازی میرفت.
یه اهنگ پلی کردم و رفتم پشت خونه.توی
حیاط پشتی.
این اهنگو سامی داده بود تا باهاش تمرین
کنم و یه چیز از توش درارم.
گرمم شده بود هودی رو دراوردم. زیرش یه
استین کوتاه مشکی پوشیده بودم.
و اهنگو دوباره از اول پلی کردم.
با هاش حرکات بدنم رو هماهنگ کردم و
بار دوم باهاش خوندم.و بعد ضبطی رو که
باهاش صدامو ضبط کرده بودم رو برداشتم
و صدا رو به گوشی بلوتوث کردم.
و گوشش دادم. عالی شده بود.
هودی رو برداشتم و برگشتم که دیدم.
امیرعلی و ادینت دارن با دهن باز نگام
میکنن.
رفتم از وسطشون رد شدم و همون طور که
با انگشتام دهنشون رو میبستم گفتم _
پشه که چه ارز کنم زنبور رفت توش.
راستش زیاد بلد نبودم که برقصم یعنی کلا
بلد نبودم. ولی بدنم به اندازه کارتی نرم بود
باید تو این دوسال تا میتونم رقصیدن رو
یاد بگیرم.
رفتم بالا. حوله و لباس هام رو بر داشتم و
رفتم حموم.
از هموم که در اومدم. رفتم سراغ گوشی.
هدفون رو روی گوشم گذاشتم و یه تماس
تصویری گرفتم با سامرند.
مث ایتکه خواب بود چون وقتی جواب داد
چشماش بسته بود و چند دیقه بعد صدای
خرپفش بلند شد و گوشی رفت سمت
دماغش.
بلند و با جیغ طوری که خودمم سکته کردم
گفتم _ سامــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیــــــــی
یهو گوشی تکون خورد و صدای افتادن
چیزی اومد.
گوشی که فکر کنم گیر کرده بود به یه جایی
روبه روی سامی. سامی رو نشون داد که
افتاده زمین و دست چپو پای راستش تو
هوان. با دیدن این صحنه بلند زدم زیر
خنده.
``````````````````````````````````````````````````````````
امیدوارم خوشتون اومده باشه
بعدی هفت نظر اگه پر نشه نمیدم.
بای بای.