p2 استاد قلابی
پارت دوم
که یهو همه جا رو سکوت گرفت
نگاها رو روی خودم حس میکرد
رفتم نشستم رو صندلی استاد و یه نگاه کلی به
همه انداختم
همه ساکت بودن
یهو یه پسر که موهای بلوند و چشمای سبز داشت
بلند شد وگفت _ابجی فک کنم اشتب نشستی
اونجا جای استاده
همه زدن زیر خنده اما با صدای من ساکت شدن
گفتم_هر هر هر.... نمکدون.... استاد موقت شمام
همه تو بهت بودن اخه منم 18سالم بود همسن
خودشون بودم اما یه دختر از ته کلاس بلند شد
(رز) و گفت_ میتونم اسمتون رو بدونم؟؟!
من _ بله مرینت دوپن چنگ هستم
یه دختر(الیا) دیگه بلند شد_نسبتی با استاد دوپن
چنگ دارین؟؟!
من _ بله برادر زاده شونم
یه پسره(نینو) بلند شد وگفت _ شمام مث استاد
دوپن چنگ سختگیری؟؟!
یهو چهرم شیطون شد_کی؟! من؟؟! نه بابا تازه تو
امتحانم تغلب میرسونم بهتون
پرسش هم نمی کنم
همه_هوووووو
(نینو) همون پسره _ چه استاد خفنی.... کاش
همه مث شما بودن
براق شدم سمتش_یعنی چی شما؟؟! منم هم سن
شمام... پس به منم بگید تو... اوففففف از درس
خوندن متنفرم شماچی
همه _ ما هم همین طور
من_خوب باید اشنا بشیم همون طور که گفتم من
مرینتم
اسما شونو از توی کشوی میز در اوردم
در اوردم و شرو کردم به خوندن
رسیدم به اون چشم سبزه نگاهی به اسم انداختم
و گفتم: ادرین اگراست
دستشو برد بالا و گفت_ حاظر
من با همون قیافه شیطون_ببینم کدوما تون
شیطون هستین
هیچ کس دستشو بالا نبرد
پس گفتم_مثل اینکه فقط خودمم.... خوب حالا
چه کار کنیم
همه رفتن تو فکر.... گفتم _اهااا.... فهمیدم
الان یه ربع درس میدم... بعد میشینیم یک ساعت
و نیم دیگه رو بازی میکنیم... چه طوره؟؟!
همه سکوت کردن تا میخواستم چیزی بگم یه هو
همه گفت_ عــــــــــالــــــــیــــــــــه
شرو کردم به درس دادن یع ربع که تموم شد گفتم
بریزین وسط کلاس جرعت حقیقت بازی کنیم
همه ریختن وست کلاس منم اب معدنی که
داشتمو یه جا رفتم بالا و خالیش کردم
دیدم همه دارن نگام میکنن
من_چیهـــــــه (با لحن یه خورده پوکر و تلبکار)
ادرین_چجور همشو خوردی
من _ مث گودزیلا.... حالا بشینین
نشستیم و بطری رو گذاشتیم وسط
ادامه دارد....
_____________________________________________
برای بعدی 7 نظر
امید وارم خوشتون اومده باشه
بابای