p4استاد قلابی
پارت چهارم
اما تو فاصله دوساعتی متری از صورتم وایساد و
گونمو بوسید
ادرین _ الان مثلا من تورو بوسیدم یکم سرخ شو
و برگرد.
چشمامو بستم و کنار رفتن ادرین رو حس کردم
میلن_اووو حالا خجالت کشیدن نداره که
چشامو باز کردم_خجالت نمیکشم دارم از خشم
میپوکم
و دوییدم سمتش که رفت قایم شد پست ایوان
من _ حالا که این طرم ننداختمت اونوقت
میفهمی.
و یه نیش خند گنده زدم
اخه من نمیتونستم بندازمشون برا همین جملمو
اون شکلی گفتم
دوباره ادرین چرخون و ایندفعه اوفتاد به من
فلک زده.
ادرین_ جرعت.. یا که حقیقت
من ببخیال _ جرعت
من_امشب به مدت 6 ساعت توی یه خونه
متروکه که میگن جن داره اگه کل شیش ساعت
رو اونجا باشی که هیچ به مدت 48 ساعت
هرچی تو بگی ما انجام میدیم و اگه نه تو باید 48
ساعت هرچی ما بگیم انجام بدی
دستشو اورد جلو و گفت_قبولِ؟؟!
بیخیال و خونسرد دستمو بردم جلو و دستشو
گرفتم
من_ قبوله(ه رو با تاکید گفتم)
بعد از دانشگاه رفتم خونه و به هزار زور و ضرب
و التماس مامان بابا رو راضی کردم که بزارن برم
رفتیم اونجا و من رفتم بالای دیوار یه نگاه به
حصارای بالای خونه رو از نظر گذروندم و یه جا
پیدا کردم که بشه رفتم سمتش
قبل رفتن به پاین برگشتم سمت شون و به ادرین
نگاه کردم دوتا انگشت های میانی و اشاره رو کنار
سرم گذاشتم و با یه چشمک دستمو جدا کردم و
گفتم _بدرود و پریدم تو خونـ......
∞∞∞∞∞∞∞∞∞∞∞∞∞∞∞∞∞∞∞
خوب برای بعدی۸نظر چون که شاید
هیجانش زیاد بود
بابای