💔tumor💔غده پارت یک
من...
تو...
غرور..
عشق...
دوستی...
تنهایی...
انتقام..
لبخند هایت که...
***************
نگاهمو تو خونه چرخوندم دستم سمت کلید رفت که چشمم به عکس روی یخچال خورد دسته چمدون رو ول کردم وآروم به سمت آشپز خونه رفتم ودستمو آروم روی عکس کشیدم لبخند تلخی زدم عکسو کندم وچپوندمش توی جیبم کلید برقو زدم مامانم درو قفل کرد وچمدونو توی آسانسور گذاشتم مایکل لبخند اطمینان بخشی بهم زد که جوابشو با یک لبخند تلخ دادم بابا چمدونو توی ماشین گذاشت وسوار شدیم سرمو تکیه پنجره دادم وآروم به مردم وخیابون نگاه کردم آسمون انگار بغض داشت عین بغضی که توی گلوی منه گوشیمو در آوردم وبه عکسامون نگاه کردم باشه بشکن رفیق بشکن رفیق تازه من ببارید اشک های من ببارید سرمو به شیشه تکیه دادم وآروم وبی صدا اشک ریختم ...
***
عکسو به قلبم چسبوندم وچشمامو بستم وارد دستگاه سی تی که شدم صدای بلند غرش دستگاه توی گوشم پیچید چشمامو بستم ورفتم به اون روزا ...
مایک توپو بده پاس بده
_مری بگیر که اومده
توپو گرفتم و محکم به سمت آلیا پرتش کردم که صدای آخ یکی بلند شد
اوم متاسفم
_خاهش میکنم کوچولو
با کی بودی
_مری بیا دیگه
اومدم حیف که وقت ندارم وگرنه حال تو یکی رو میگرفتم
_برو بابا کوچولو
بدوبدو رفتم پیش بچه ها وبقیه بازیمونو کردیم...
هوفففففففف من نمیتونم تسمیم بگیرمممممم
_ببر صداتو
آلیا عخشمم
_بنال
میگم تو چی زدی
_هنر
ایول خو منم همونو میزنم
مایکل توپ بسکتبالشو که همش داشت میکوبوند به دیوار پرت کرد طرف من که گرفتمش
_خنگه هرچی اون بزنه تو هم میخوای اونو بزنی یکم عقل تو کلت نداری
نهه تا این هویج نارسو دارم * بادستام به آلیا اشاره کردم*عقل برا چمه
_ااااا میکشمت مری حااا من هویج نارسممممممم
دقیقا خودتی
آلیا متکای توی بغلشو پرت کرد تو صورت مایک که آخش در اومد
_او ببخشید
وافتاد دنبال من که سه دور اتتقو زدیم گوشیش زنگ خورد جواب داد
_الو جانم
گوشی رو از دستش قاپیدم
بی شرف تو به چه حقی به این هویج زنگ زدی الا هفت جد خودتو ودوست دختراتو میارم جلو چشت الاغ...
یک صدای خندون از اون ور خط گفت مرینت منم
منم کدون شلغمیه
_نانسی ام
اوه شرفم ببخشید فکر کردم اون پسره تو...
آلیا دستاشو تو هواتکون داد که یعنی نگو
اوه نگم
_نه بگو پسر تو کجا
تو دشوریی
وگوشی رو شوت کردم تو بغل آلیا که با چشم ابرو درحالی که داشت برام خط ونشون میکشید رفت بیرون منم رفتم کنار مایک روی تخت نشستم
خب میفرمودید
_مرینت تو مط..
آره داداشی من از خیلی قبل تر تصمیمم رو گرفته بودم...
ایول مدرسه جدید معلم جدید کلاس های بدون تاریخ
_پسرای جدید
با آرنج زدم تو پهلوش خفهههه انتر تو اول وآرخرما خودمی به نانسی میگم ها
_حالا اون که آره خاهری
دستمونو انداختیم گردن هم ورفتیم تو حیاط که یکی از پشت سر گفت سلام کوچولو برگشتم وبا اون پرهی تو پارک چشم تو چشم شدم
توووو
دستشو جلو آورد آدرین هستم ماد مازلا
آلیا سری ع دستشد بهش داد وتند تند تکون داد
_آلیا هستم
ولی آلیا داشت یک جا دیگه رو نگاه میکرد نگاهشو دنبال کردم که رسیدم به یک پسره سبزه تیره که یک هدفون دور گردنش بود ویک عینک رو چشماش بود داشت نگاه میکرد انگار این پسره آدرین هم فهمیده بود که سریع دستشو ول کرد ویک چیزی در گوشش گفت وآلیا تند تند سرشو تکون داد وبا یک لبخند پهن رفت پیش پسره
_هنوز نیومده خواطر خواه پیدا کرد این رفیق ما
سقف مدرسه
دستشو انداخت دور گردنم
بکش دستتو
_نموخوام دوست دارم
خیلی پرویی
_میدونم...
سبز به رنگ چشمای تو وآبی هم به رنگ چشم های دریایی شما
_ممنون آندره
دستشو گرفتم وآروم دوتایی از پله های پل هنر پایین رفتیم وروی یک صندلی نشستم از شدت سرما بیشتر کابشنمو به خودم پیچوندم که آدرین دیتشو انداخت دور کمرم ومنو چسبون به خودش
_ بیا بستنی بخور
نمیخوام سردمه نگاه از دهنم بخار میاد
_میخوای گرمت کنم
_اوهم
آروم لشو چسبون روی لب هام و با عشق همراهش کردم...
دستگاه وایستاد دکتر اومد بالا سرم
_خانمی گریه نداره زود خوب میشی
پوزخندی تحویلش دادم اشک های من برای این درد لعنتی نیست برای عشقه عشقی که...
**************************
چطور بید ادامه بدم اگه الا نظر بدید قول امشب یک پارت دیگه بدم چون امشب بیکارم😁