The power of love/p2
-داستان پرنسس تنها چطوره؟
-عالییهههههههههههههه
بارک ک اصلا خوشحال نشده بود و عصبی شده بود گفت-فقط بگماااا اگه عاشقانه باشه من نیستم
دیزی گفت-وااااای شوخیت گرفته؟ به این رماااانتیکییی
-خب میخواین براتون بخونمش؟
همه گفتن آره ، منم شروع کردم به صحبت کردن-خب ، یکی بود یکی...
-عههه برو سر اصل مطلب
-باااارک! دارم حرف میزنم!
-ببخشید خب مری بگو
مرینت نفس عمیقی کشید و شروع کرد به صحبت کردن-خب ، یکی بود یکی نبود ، تو یه جنگلی یه قصر خیلیی بزرگ بود که یه پرنسس و یه پرنس اونجا سکونت داشتن ، پرنسس دختر پادشاه ، و پرنس هم پسر ملکه بود ؛
دیزی گفت-یه لحظه فکر کردم خواهر و برادرن!
بارک غر زد و گفت-که چی الان!؟
-اگه خواهر و برادر بودن نمیتونستن ازدواج کنن
قبل ازینکه بارک چیزی بگه مرینت خندید و سر دیزی رو نوازش کرد و گفت-تو چقدر رمانتیکی آخه!
لانگ گفت-مرینت اگه بدونی سر این رمانتیک بازیاش چه بلایی سر صاحب قبلیم و صاحب قبلیش اورد!
مرینت بازم خندید و گفت-خب ، داشتم میگفتم! ، این پادشاه تو داستان ، از پسر ملکه بدش میومد ، اما عااااشق ملکه بود ، و دوست داشت هر چه زودتر از دست پرنس خلاص شه!
روز قبل پرنس ، از پرنسس درخواست کرد که باهاش ازدواج کنه و پرنسس هم که عاشقانه پرنس رو دوست داشت ، جواب بله داد. هوف خلاصه که پادشاه تصمیم گرفته بود از پسره انتقام بگیره ، یه شب پرنس رو که تو اتاقش خوابیده بود رو دزدید و تو یه جنگل دور دست مخفی کرد و دست و پاشو بست! شمشیر رو برداشت و بعد ازینکه پرنس بیدار شد شمشیر رو بسمت پرنس برد و وقتی میخواست بزنتش ،دختره که تمام این مدت تعقیبش میکرد ، اومد و جلوی پدرش ایستاد و ... دختره...رفت
خود مرینت که این داستان مندراوردی رو ساخته بود یجوری شد! که گفت-واااای خداوندااا!
-داشتی میگفتی پرنسس!
مرینت مات به همه جا نگاه کرد! همه کوامی ها رفتن یجا قایم شدن! اون صدا.. از کجا بود!؟ یعنی....یعنی کت نوار...!؟
-پرنسسسسس!
بالکن رو باز کرد و متوجه کت نوار شد ، کت نوارم همینطور! گفت-ت..تو اینجا چیکار میکنی یعنی... تو حرفامو....
-عاره ، خب ، اگه راست راستشو بخوای ، ازونجایی که پدره میخواست از پسره انتقام بگیره شنیدم!
-عاو .. خب .. آره درسته
-پس پرنسسه چی؟
-عام خب .. رفت!
-کجا؟
-از پیش عشقش .. رفت ..
-پسره؟
-اهوم ..
کت نوار مرینتو دید که بابت این داستانش ، عصبی و ناراحت شد که نمیدونست دقیقا چرا ، دستاشو از رو نرده بالکن برداشت و رو موهای مرینت نشوند ، نازش کرد و گفت-نگران چی تو؟ همه چی خوبه!
مرینت تایید کرد ، کت نوار برای اینکه بحث شوخی رو باز کنه گفت-داستان مندراوردی دیگه ای میساختی! این چی بود دیگه! پسره عاشق دخترس و دختره مُرد!
مرینت خنده اش گرفت چون میدونه قصد شوخی کردن داشت و یهو.....یچیزی یادش اومد که گفت-عام ... ک..کت نوار ! تو به غیر از صدای من ، صدای دیگه ای هم میشنیدی؟
-نه ، چیرو باید میشنیدم!؟
مرینت خیالش ازینکه کت نوار صدای کوامی هارو نشنید راحت شد و گفت-عام .. هیچی فقط صدای کامپیوترم زیاد بود میخواستم بدونم صداش تا اینجا میاد یا نه!
-عام باوشه
مرینت متوجه شد که موهاش هنوز بافتس و گفت-عام کت دیگه برو! الان مامانم اینا میان میبینن منو تو......
نفس کشید و ادامه داد-باهم .. خودت میدونی دیگه!
-عاو آره آره ، خداحافظ پرنسس!
-خدافظ
☆☆☆☆☆
-مرررینتتتت!
دیگه اعصاب مرینت خورد شده بود! آلیا ازینکه مرینت دیروز به پیکنیک نرفته بود داشت سوال پیچش میکرد! گفت-آلیااااا! خواب موندم!
-خب حالا بیا بریم سر کلاس!
-زود تر بریم وگرنه آقای دامکلیس اگه بفهمه نیستیم میگه....
موهای بافتشو به نشونه سبیل زیر دماغش گذاشت و با لحن مردونه گفت-برین بیرون وگرنه خودم بیرونتون میکنمممم!
آلیا خندید و گفت-وای راست می...مرینت موهاتو بافتی!
مرینت تازه یادش اومد که موهاشو موقع خواب باز نکرد و با موهای بافته اومده مدرسه!-عااااا چیزه آلیا......من......میخواستم یذره تنوع....چیز یعنی....
-راستشوبگو واسه کی موهاتو بافتی هان هان هان هاااااان!؟
-آلیا هیچکی!
برای اینکه ثابت کنه واسه کسی موهاشو نبافته ، موهاشو باز کرد و گفت-دیدی!؟
-خب حالا! بازش نمیکردی قشنگ بود خو ،
-سلام بچه ها!
آلیا و مرینت روشونو اونور کردن که آدرینو دیدن
آدرین آگرست وارد میشوووووووود دیریریریرییییینینینیینینیینینین
خب این پارت همونطور ک خوندین مریکتی بید*-*با عششق تقدیم ب مریکت شیپرای وب💜
و اینم بگم ک این داستان یطوری ادامه فصل چهاره و بگم ک آلیا نمیدونه ک مرینت لیدی باگه و نخواهد دونست-_-اول خیلی دوس میداشم ک آلیا بدونه اما الان دیگ نمیخوااااااااام-_-
آنچه خواهید خواند:
-اون حتی نمیدونه که عاشقشم!
-حواستو جمع کن کت نواررررر!
-نترس! ازت محافظت میکنم و سالم میبرمت بیرون ، قول میدم!
میراکلسسسس ، سیمپلی د بسسسست ، اپ تو د تسسسست ، ون لیدی نوار ایز د بسسسسست!
خوشحال میشم نظر بدین خشگلا😍💜🌍🍇🌚
💜🌚