دیروز چه اتفاقی افتاد؟

-وای نه! من اصلا یادم نمیاد خودم اونده باشم خونه! نکنه...نکنه...نکنه من خوابم برد و کت نوار ازین فرصت استفاده کرد؟ نه، غیر ممکنه اون این کارو نمیکنه نه نه!

اما واقعا نمیدونست دیشب چه اتفاقی افتاد! همه چی براش عجیب بود! به سمت اتاقش رفت! کوامی ها نبودن! مرینت احتمال میداد که قایم شدن پس بیخیال شد و تبدیل شد و رفت!

بلافاصله بعد از تبدیل شدن پیامی براش اومد! اون رو باز کرد تا ببینه چه خبره! پیام از کت نوار بود 《لیدی باگ ، یا بهتره بگم مری! همین الان بیا برج ایفل!》

اون...اون چی گفت؟؟؟ مری؟؟؟ مرینت؟؟؟ یعنی اون...اون...اون متوجه شد که مرینت لیدی باگه!!!!!!؟؟؟؟ نه! برای لیدی باگ غیر قابل درک بود!!!!؟؟؟ اون گفت "مری"

به سرعت باد به سمت برج ایفل رفت و داد کشید- کت نوااااااار ، کت نوااااااااااااااااااااااااار!! کجایی؟؟؟؟ بیا اینجا!!!!!!

-پس تو بودی که منتظرش بودم مرینت دوپن چنگ!

روشو اونور کرد و چیزی که میدید رو باور نمیکرد! اون...اون هاکماثه!! اون...همینجا!! نه نه نه!! -ها..هاک..ما..هاکماثثث...

-میدونی چقدرررررر دنبالت بورم؟ بعد متوجه شدم که یه دختر کوچول موچولو ؛ اینجا! جلوی من! همون لیدی باگه!!!

نفس لیدی باگ بالا نمیومد! مثل ماهی دهنشو باز د بسته میکرد و سعی داشت همه جیز رو درست کنه اما...اما چه فایده؟ زندگیش به پایان رسید

-ا...اش...تب...اش..تباه....میک....ت...م..من..مرینت..ن..ن..نیس...

-لازم نیست خودتو بزنی ب اون راه! کت نوار بهم گفت!

اون چی گفت؟ کت نوار! که این همه بهش خوبی کرده بود! اما اون...اون بود که به هاکماث گفت! زندگی براش تیره و تار شد! نمیدونست چی بگه! عقب رفت و به چیزی برخورد کرد، روشو اونور کرد که دید کت...کت نواره!-کت...!

-چیه مرینت؟! ترسیدی؟! خکر کردی دوست دارم؟! منو هاکماث تا الان داشتیم نقش بازی میکردیم! من درواقع ازت متنفرم لیدی باگ! متنفرم! متنفررررر!

لیدی باگ دووم نیویورد و دوید و دوید و به بالکن خونه اش رفت در روز باز کرد و صدا زد-ویزززز!!!! پاللللللن!!!! کالکییییی!!!! لاااااانگ!!!! شوپووو!!!! تریکسسس!!!! کجایییییین؟!؟!!؟!؟

همه جارو گشت ، سراغ میراکل باکس رفت و رمزشو زد اما...اما اونجا نبود!!!!!!! وای نه!!!!!!! لیدی باگ به سمت بیرون رفت و روی یکی از پشت بوم ها داد زد-بانییییییییییییییکسسس!!!!!!!!!!!!کمکم کنننننننن!!!!!!!!!!!!!

بانیکس اومد و گفت-کمک؟

-بان...بانی... ها...ک...ماث...م...می..میدون...ه...من...

-گند زدی مینی باااگگگ!!!!!!! تو آیندتو با خاک یکسان کردیییی!!!!!! توووووو!!!!!!!!!!!!!!!!

-ام..اما م...

-گذشتتم خراب شد!!! خاطراتت ، خانوادت! دوستات!!!!!! تو بدترین کسی هستی که تاحالا دیدم!!!!! بدترییییییین!!!!!!

لیدی باگ نتونست دووم بیاره که جیغ کشید...

.......

-نههههههههههههههههههههه!!!!!!!!!!!!!!!

لیدی باگ از خواب پاشد و نفس نفس زد!!!!! اونا...اوونا فقط یه خداب بودن! یه خواب! (جاست نایتمر😂دونت ووری بیبز😂🌚)

کت نوار که نخوابیده بود و تو اون زمان به جلو خیره شده بود از جا پرید و گفت-مای لیدییی!!! چیزی شده؟؟؟ خوبی؟؟؟

لیدی باگ در بهت بسر میبرد و چیزی نمیگفت-م...منو...

-لیدی چی شده؟ توروخدا منو نگران نکننن:(((

-ن..نمی

کت نوار لیدی باگ رو بغل کرد و گفت-کابوس دیدی ، چیزی نیست خب؟

-کا...کابوس...بود

خیلی لبخند و بغلش دلگرم کننده بود...یعنی من عاشق شدم؟

☆☆☆☆☆☆
-بغلم کرد و بهم آرامش داد! بعدشم گفت بعدا باهم صحبت میکنیم الان بهتره بری خونه پیش مامان بابات چون اونا بهت بیشتر کمک میکنن!

-احتمالا ادامه داد اگه من هویتتو میدونیتم ازت محافظت میکردم!

-دقیقا ویز! از کجا متوجه شدی؟(پارازیت چپخخخ چپخخخ👀)

-مگه میشه استاد فو و من نشناسیمتون؟

-دقیقا!

-بحث استاد فو شد...

-ویز! اون الان پیش کسی که دوستش داره در آرامش به سر میبره! مطمئنم!

-امیدوارم:) (T-T)
 
-مرینت دختررررررم! وقت ناهاره!

مرینت یاد اون کابوسش افتاد! اما خودش به مامان و باباش گفت که نمیرم مدرسه چون حال ندارم! کار خوبی کرد!
☆☆☆☆☆☆
-راستشو بگو چرا نیومدی مدرسه هان هان هااااااان!

-آلیاااااااا لطفا! واقعا حال نداشتم و ندارم!

-مرینتتتتت میدونی چقدر نگرانت شده بودییییم؟

جولیکا حرف رز رو تایید کرد و گفت-اهوم راست میگه

-جای نگرانی نیست بچه ها! یه سرما خوردگی کوچیک! همین بخدا!

-او راستی مری! ما جشنواره رقص داریم از طرف مدرسه!

-ج..جشن..واره رقص؟

-اهووووووم*-*

-سلام بچه ها! سلام مرینت!

همه روشونو اونور کردن که آدرین رو دیدن!

-راستش مری میخوام برم برای همین تند تند میگم! جواب لایلا رو رد کردم که گفت میخواد باهام برقصه! اما...میخواستم بدونم که تو...میتونی...چیز کنی...یعنی...بامن...ب

آلیا با کلافگی گفت-خب مثل آدم بگو برقص!

آلیا اینو گفت و آدرین با خجالت تایید کرد!

ضربانش تند شده بود..چی میتونه بگه؟


-انگار مثل دفعه قبل تو آسمون بودییییین!

-نمیدونم...نمی..نمیدونم کی رو انتخاب کنم

فونتشو بزرگ تر کنم؟

کامنت بدین

چقدر ریز..