The power of love/p18
-پیشم بمون...
-بنظرتون کار کی میتونه باشه؟
درحالی که دستش رو زیر چونش گذاشته بود و غرق در فکر بود متفکرانه گفت-خودمم نمیدونم! اما این مسئله ی مهمیه! نباید بیخیال شیم، اگه اینطور باشه خیلی خیلی سخت میشه مخصوصا تو این موقعیت که هر کی خر طور دلش میخواد رو هوا تیر میزنه! حالا هم که یه فردی که نمیدونیم کیه رفته خیلی رااااااااحت بهش شلیک کرده! این خیلی جرعت میخواد درضمن، چطور انقدر راحت؟! واقعا نمیفهمم!
-باهاتون موافقم آقا، مطمئنا از دار و دستای هاکماثه!
-منطورش شادوماثه پیائو؟! ، آره موافقم، حالا خود لیدی باگ چیشد؟!
پیائو درحالی که لیوان چایی اشو، روی میز چوبی میگذاشت گفت-خب، من بهش گفتم اما میگه اگه اینکارو کنم، ممکنه انرژی خودش بره! یعنی قطعا میره اما خب خیلی انرژی میخواد! یعنی خیلی انرژی میبره پسسسسس، گفته بذار فکر کنم!
-بهتره زودتر فکر کنه! چون هر لحظه ممکنه شادوماث یکی رو آکوماتایزد کنه و اینا، برای همه بده!
-بنطرتون چرا کسی رو آکوماتایزد نمیکنه؟ ممکه دلیلی به جز اینکه کسی ناراحت نیست داشته باشه؟!
-راستش نمیدونم!، هر چیزی ممکنه،
پیائو چیزی نگفت و فقط با سر تایید کرد، هز پنجره به بیرون نگاه کرد و به گل هایی که تازه شکوفه داده بودن نگاه کرد...
☆☆☆☆☆☆
-حتی وستاشو تکون هم نمیده! اصلا هیچ عکس العملی نشون نمیده! هیچی!
-ببین، گفتن میاد دیگه! وقتی اومد خوبش میکنه!
-آخه تا کی باید اینجا عین مجسمه بمونم و منتظرش طرف که معلوم نیست کدوم گوریه بشم!
-درست حرف بزن کت نوار! تو مدیون اون کسی میشی که حال بانوتو خوب میکنه!
-کو!؟ کجاست ها؟! چرا اینطوری میکنین؟! چرا انقدر آدمو زجر میدین؟!
پیائو که میدونست حرکات کت دست خودش نیست، دستشو رو شونه ی کت گذاشت و گفت-میفهم! لطفا! بخاطر من آروم بگیر! زودی میاد!
کت نوار کمی آروم شد و سعی کرد به چیزی فکر نکنه...خودش هم متوجه شده که این روزا خیلی اذیت میکنه و میره رو اعصاب! برای همین تصمیم گرفت دیگه چیزی نگه...نفس آسوده ای کشید و گفت-اوکی، معذرت میخوام من...
پیائو سریعا گفت-اشکالی نداره پسر! میفهمم! حالا..
یکهو..همون فردی که منتظر بودن اومد-یه راهی دارم!
همه روشونو به اون سمت کردن تا مطمئن شن همون کسه! همون کسی که حال لیدی باگ رو خوب میکرد اما...اما چون انرژی خودش میرفت میخواست دنبال چاره ای بگرده!-آره اومدم! بیام حالشو خوب کنم! مثل سابق!
کت نوار هم به طرف نگاه کرد...یه دختر تقریبا هم سن و سال پیائو! با موهای دم اسبی و دامن قدیمی قرمز! و یه دمپایی مشکی! صورتش سفید و لپ های قرمز داشت! کت نوار با تعجب بهش نگاه کرد و بعد گفت-می..میخواین بیاین حالشو خوب کنین؟
-پ ن پ ! فقط اومدم اینجا ببینم چخبره! فقط میخواستم ببینم اینجا تغییر کرده یا نه! اووووو اونجارو!
کت نوار کلافه گفت-پس حالشو خوب میکنی
-آرهههههه! اوف، جان(اسم طرف) کجا برم؟!!
جان به جایی اشاره کرد وگفت-اونجا ، دقیقا درش وسط اون دوتا گلدو...
-فهمیدم! حالا به سلامت!
کت نوار که اصلا ازین رفتار اون دختر خوشش نیومده بود آروم پیش پیائو گفت-ایییین؟!
پیائو ناچار گفت-هییی آره! همین!
کت نوار پوفی کرد و منتظر موند...
☆☆☆☆☆☆
《حواست باشه یونی! اون فردی که زیر دستته یه قهرمانه! اگه خبری ازش تو پاریس نباشه یعنی چی میشه؟!! خودت میدونی! پس آروم انجامش بده! سعی کن زیاد از انرژی استفاده نکنی که باعث نشه اتفاقی واست بیوفته! خیل خب؟!!》
این جمله هی تو ذهنش میپیچید! سعی کرد به خودش مسلط باشه و به اتفاقای دوروورش فکر نکنه! آروم آروم شروع کرد
به صورت سرد لیدی باگ نگاهی انداخت ...
یجورایی دلش گرفت...تاحالا همچین اتفاق وحشتناکی ندیده بود! البته به جز خاطرات تلخش!
آروم آروم...دستاشو نزدیک لیدی باگ کرد...چشماشو بست و چند با نفس عمیق کشید دستاش نزدیک بدن لیدی باگ بودن و یونی چند تا جمله و پیش خودش تکرار کرد...-آیم الایو، اوری ثینگز گانا بی اولرایت...آیم الایو، اوری ثینگز گانا بی اولرایت
این جمله...جمله ای نبود که هر وقت میخواست کسیرو خوب کنه میگه! این جمله، جمله اییه که با اتفاقات لیدی باگ و زندگیش شباهت داره! و چون کنترل لیدی باگ رو دستش بود میتونست حس کنه! بعد از چند دقیقه ای چشماش رو باز کرد و متوجه چیز هایی شد برای غیر قابل باوره...《من آدم قوی ای نیستم.....تو این زندگی به این محکومم که فقط سکوت کنم.....من به همه دروغ میگم به خانوادم به دوستام.....یچیزایی هست که نمیشه به کسی گفت.....من باید کل این بارو خودم به دوش بکشم.....سرنوشت من اینه، تنهایی.....میخوام برای همیشه خلاص شم، میخوام از همه چی خلاص شم! اما نمیتونم نمیشه نمیشه! همه بهم نیاز دارن! نمیتونم نمیتونم نمیتونمم!!!!!! تروخدا.....التماست میکنم ازم دور شو.....آره دیوونه شدم! نمیشه خودمو کنترل کنم!.....》
با خودش فکر کرد یعنی زندگی لیدی باگ انقدر وحشتناک و ناراحت کننده اس؟!!
سعی کرد تسلط داشته باشه! دستاشو به هم مالید و دوباره نزدیک کرد و دوباره جمله رو تکرار کرد...
تکرار کرد...
تکرار کرد...
همینطوری تکرار کرد که...
تونست...
نیروهایی که نیروی لیدی باگ بود دور دستش پیچیدن و تمام خاطراتو جلوی چشم لیدی باگ اوردن!
وقتی میخندید...با کت وقت میگذروند...بغلش میکرد بیتابی میکرد...نگران هم بودن...انتخاب کردن براش سخت بود...و خیلی چیزای دیگه...کمی به لیدی باگ نگاه کرد که احساس کرد این چیز ها برای لیدی باگ یه کابوسه!
با تعجب به لیدی باگ نگاه کرد که چشماشو چروک کرده و حرکتاش دست خودش نیست! میناله و سعی میکنه ازین خواب پاشه! دستاش بشدت میلرزن اما چیکار میتونه بکنه!
بلخره لیدی باگ آروم گرفت و خیالش راحت شد...چیزایی حس کرد اما اهمیت نداد و از اتاق به بیرون رفت...
بی توجه به کت نوار که با سرعت به طرفش میره در رو بست و بسمت خروجی، رو به حیاط رفت
☆☆☆☆☆☆
-من اینجام ببین، خوب شدی! میگم بهوش میای خب؟! پس آروم بگیر بخواب!
-کتتتت نواررررر! خوب شده فقط الان خوابه پس دوروورش نباش! اگه میخای پیشش باشی هیس! همین!
کت نوار دستپاچه شد و تایید کرد و دوباره کنار تخت کنار لیدی رو زمین نشست...همون دستایی که حس میکنه کمتر سرده رو گرفت و منتظر موند
*ساعت ۳ شب*
-نه پیشی، من نمُردم!
کت نوار چشماشو باز کرد و با توجب به لیدی باگ نگاه کرد...اما لیدی باگ هنوز چشماش بسته بود...ولی حرف میزد!-برمیگردم خب؟
یهو اشک تو چشمای لیدی باگ جمع میشه و کت نوار ناراحت تر از قبل...دستای لیدی باگ تکون میخوره! دستاشو میگیره و میگه-بخواب...بخواب
اشک شوق تو چشماش جمع میشه و ازین لبخند های خوشگل میزنه که حال بانوش خوبه، دستشو عمیق میبوسه و هیچی نمیگه...لیدی باگ هم دیگه چیزی نمیگه و دیگه تکون نمیخوره...
*صبح*
بانوشو با تموم وجود به آغوش میکشه و درحالی که گریه میکنه میگه-تنهام نمیذاری دیگه؟!
-معلومه که نه پیشی کوچولو، من اینجام
-نههههههههه!!!!!!!
کت نوار یهو از خواب پامیشه و به دوروور نگاه میکنه و...
میبینه که...
لیدی باگ پاشده و با حیرت بهش و به اطراف نگاه میکنه...
لیدی باگ انقدر حیرت زده است که نمیتونه چیزی بگه
کت نوارم حیرت زده شده و نمیتونه چیزی بگه
-ما...مای لید...
*در اوردن هندزفری
بچه ها خیلییییییییییی شرمنده
من خیلی غلط املایی دارم نمیدون ماز کجا میان بخدا😐اما حسش نیست برم درستشون کنم😐😭
آنچه خواهید خواند:
تو گوشش زمزمه کرد...-آره من بودم...اما تو نمیتونی ثابتش کنی
خب دیگه بای بای💜