با پاهاش روی زمین ضربه گرفته بود که یک موشک کاغذی جلوی پاهاش فرود اومد برش داشت و با لبخند همیشگیش به پسر کوچولویی که حدودا هفت هشت سالش بود داد که دوباره اون صدا ها رو بی اراده در آورد چا...چا...چا با پشت دستاش به زیر گلوش زد طلسم خوش شانسیشو توی دستاش چرخوند چا...چا...چا... یک پیرمرد به سمتش اومد

_خانم رییس الا میتونن شما رو ملاقات کنن

_ممنونم

با مشت به زیر گلوش زد و کیف شانی لیشو برداشت و به سمت دفتر مدیر رفت دم در وایستاد وا...وا...چا...چا...ها... خودکارشو توی دهنش گذاشت و چند بار به زیر گلوش زد یک نفس عمیق کشید و وارد اتاق شد مرد میانسال رو به روش با خوش رویی روبه اون کرد و گفت سلام خانم دوپانچنگ بشینید روی صندلی نشست که خانم جوانی که کنار مرد نشسته بود شروع به خوندن مدارک کرد

_دوتا مدرک و استاد علوم عالیه

_چا...چا...ممنونم خانم...چا...چا

_اااا...اگر سک سکه دارید میتونید آب بخورید بفرمایید

_نه آقا سک سکه نیست سندروم توره دارم

_چی؟سندروم!!

_بله خانم یک اختلال عصبیه...وقتی سیم های ارطباتی مغذم دچار اختلال میشوند شوک وارد میکنن

_خوب چطور میشه جلوشو گرفت؟

_آقا این قابل توقف نیست وقتی عصبی میشم بدتر میشه مثل الا...چا...چا

دوباره به مشتش به زیر گلوش زد که مرد عینکی که تا الا ساکت خودکارشو زمین گذاشت وگفت

_پس وقتی خوابی هم این صداها میاد؟

_نه آقا وقتی میخوابیم حتی مغذ هم میخوابه ولی مگه چقدر میتونیم بخوابیم

_ما؟

_بله آقا؟من و سندرومم

خانم دیگه ای گفت

_روی خورد و خوراکتون تاثیر نمیذاره؟

_حلش کردیم خانم یک چیزی من میخورم یک چیزی اون مینوشه چا...چا

مرد مسن پرونده رو بهش داد

_خانم دوپانچنگ بهتون زنگ میزنیم

_باشه آقا ممنونم وقت گذاشتید

_ممنونم که اومدید

کیف چرمیشو رو برداشت و به سمت بیرون حرکت کرد که مرد عینکی دوباره گفت

_خانم یک نصیحت دوستانه اگر ناراحت نمیشید پیدا کردن شغل معلمی اونم با این سندروم میتونه خیلی سخت باشه یک شغل دیگه رو امتحان کن

_ امید وارم درک کنید

_میشه یک سوالی ازتون بپرسم؟

_ بله

_شما درمورد این سندروم تا امروز چیزی میدونستید؟

_نه اصلا

_وحالا؟

_بله میدونیم

_زمانی که میتونم به رییس ها چیزی یاد بدم مطمعنا میتونم به بچه ها هم یاد بدم...ممنونم

به سمت در خوروجی مدرسه رفت و سوار موتورش شد از این خیابان به اون خیابان ...انقدر سریع پرواز میکنه...که چشم متوجه عبورش نمیشه...خیلی کله شقه...از این کوچه به اون کوچه...آروم آروم همه چیز یکی میشه ...پس چرا یکی باید جسارتشو کنار خونه متورشو پارک میکنه و  وارد میشه چون توی این ساعت از روز تنهاست به اتاقش میره دیوار های اتاقش پر از طراحی های زیباست ولی یکی از طرح هاش مونده خطکش و مداد به دست میگیره و مشغول طراحی میشه سرنوشت تورو فرامیخونه...پس چراباید غصه خورد... مادرش وارد اتاق میشه اصلا متوجه گذر زمان نشده

_اوه مرینت توی تاریکی کار نکننن

پرده رو میکشه

_چرا گوش نمیدی چشمات ضعیف میشه

_مامان!

دست مادرشو میگیره و سعی میکنه طراحیش کنه ...وقت ناهار سر میز نهار میشینن و دعامیکنن 

_آها پاستا ایتالیایی اینم جوجه آمریتسازی و خواهر تو اونو دریاب گوشت خوابیده شده توی مواد

_تجربتو بزار برای توی رستوران خودت این آشپز خونه آشپز خونه منه 

_اوه مامان چی گفت این آشپز خونه آشپز خونه منه

_شما کارت نباشه مری خانم دعوا خانوادگیه

_اووو

_حالا قبل از اینکه سرزنشم بکنید مراقب انگشتاتون باشیی

آروم آروم همچی یکی میشه...پس چراباید یکی جسارتشو ببازه روی روزنامه های پخش شده یک دایره کشید که نوشته بود به معلم نیازمندیم....

_خانم دوپانچنگ بچه ها به این صداهایی که در میارید نمیتونن نخندن کی درس بخونن

_خانم قول میدم به جای اینکه به من بخندن بهشون یاد بدم که باهم بخندیم

الا کم نیار ما نیمه راهیم...راه تورو فرامیخواند آیا جسارتشو داری...

_میتونم یک شغل پیشنهاد بدم اما باید این صدا هارو قعط کنی

_وا...وا...آقا فقط من مشکل ندارم شما هم اختلال دارید... جهل... به همراه معلمین  جدید این مدرسه به مدیر هم نیاز داره روز خوش

با مرد دست داد و مدارک رو برداشت و از اتاق خارج شد پس چراباید غصه خورد؟... هرجا که میرفت با تعجب بهش نگاه میکردن و جوابش میکردن روی تاب یکی از مدرسه ها نشسته بود و تاب میخورد یکی از مدرسه های بود که قبلا توش درس میخوند یاد خواطراتش افتاد...

_مورچه ممکنه بارها از دیوار بالا بره اما باز هم سر بخوره ولی دوباره از دیوار بالا میره

در دهنشو گرفته بود و معلم مینجوری داشت توضیح میداد دیگه قابل جلو گیری نبود

_وا...وا...چا....وا.....وا....

کل کلاس دوباره مشغول خندیدن بهش شدن

_ساکت...همه ساکت...مرینت بلند شو فوری

با استراب بلند شد

_چند بار بهت بگم از این صدا ها در نیار هی وا وا میکنه و شما ها هم همش میخندید چخبرتونه بشین ...آها خب انگار مورچه بهش...

_وا...وا...وا...وا...وا..وا..وا..وا

دوباره بهش خندیدن که معلم عصبانی شد و بلند گفت ساکت بعد از زنگ توی دفتر مدری مادرشو خبر کردن

_بزارید صادقانه بگم بهتون شرایط ایشون کارو برای بقیه سخت کرده همینطور برای مرینت

_اما آقا...

_من این نامه ترخیص رو بدون زکر دلیل نوشتم شاید به مدرسه دیگه ای نیاز داشته باشه...

_بابا من از این دونات ها میخوام

_تو چی مرینت

_بابا من...وا...وا..چا

کل کافه برگشتن و با تعجب به اونا نگاه کردن

_یک کیک شکلاتی لطفا...

_وا...وا...چا...چا

_چرانمیفهمی سابین مرینت به یک مدرسه خاص نیاز داره 

_مرینت به یک مدرسه معمولی نیاز داره با یک زندگی معمولی اون یک دختر معمولیه(من یک دختر معمونلی ام بایک زندگی معمولی ولی یک رازی تو زندگیمه که هیچکی ازش خبر نداره من اونم این که من دختر کفشدوزکی ام😐💔😂😂) با پشتکار زیاد

_یک دختر معمولی با اون تیک عصبی!! اون بیشتر مواقعه با این صداها شرمش میشه

_اون شرمش میشه یا تو...یادت رفته چرا از هم جدا شدیم 

_ببین مرینت هرچی باشه دختر منم هست

_آها هست ولی این همه سال کجا بودی اصلا میدونی دلیل تیک عصبی مرینت تویی

میره توی دستشویی و روی توالت میشنه و آروم گریه میکنه...

_وا...وا...وا.وا.وا 

دستما های توالت رو توی دهنش میزاره برای اینکه صداش در نیاد و آروم هق هق میکنه...

سرفه میکنه که برادرش مایک وارد اتاق میشه

_مری بابا اومده

_میبینیکه حالم خوب نیست 

_حدعقل پاشو بیا یک سلامی بکن

_نمیشه سلام و خداحافظی رو باهم بکنم؟

_آره بیا...بدو بیا

_تو برو منم میام لطفا ولم کن مایکل...چا...چا..‌.چا

مایکل که بیخیال بشو نبود شروع کرد به تکون دادن ملافه روی تخت تا بلخره مرینت رو باخودش کشید سر میز نهار سر نهار مدام سرفه میکرد...

_حالت خوبه همه چی روبه راه

_فقط یک سرما خوردگی عادیه حالش خوبه

_چا...چا

_استرسه دیگه...آها یک چیزی برات کار پیدا کردم توی بانک

مرینت خیلی ناراحت بود از اینکه اینجوری باهاش رفتار میشد 

_بیخیال دیگه یک کار پاره وقته به این نمیگن کار

_به پاره وقتم نیاز دارم تا دنبال شغل معلمی بگردم

_تو پنج ساله که دنبال شغل معلمی هستی با این شرایط که داری...

_مایکل بازم گوشت تند شده میخوای

_اممم. اوکی باشه

گوشتارو برداشت و مشغول تعم دادنش شد

_وا...وا...

_چرا باهاش حرف نمیزنی؟

مادر پدرش اومدن تو آشپز خونه

_یک بار بخونش...

_ببخشید دستم کثیفه چا...چا...چا

_درآمد یک معلم چقدره؟

_بابا تو مدرسه یا کالج معلم مورد علاقه داشتی؟

_البته

_درآمدشو یادته؟...چا چا.. ولش کن درک نمیکنی که...وا...وا..

_آره من درک نمیکنم

_مرینت مدرسه دوپانه...

*************************

خب این از پارت اول نظر نشه فراموش لامپ اضافه خاموش🤗🐦🐦🐦🦋