ی خواب دیدم میشه از روش یه فن فیک نوشت😂💔

خواب بدین شرح بود که من کت نوار بودم و لیدی باگ باهام بود.خوابه لیدی نواریه.

بعد داشتیم تو خونه بابابزرگ من قدم میزدیم!رسیدیم به اتاق ته سالن و رفتیم توش.همه چی عادی بود،یخچالا و میز کامپیوتر.بعد کت(که من باشم)،یه کتاب تو کتابا رو تو کتابخونه دید و دلش خواست بخونه پس به حرف لیدی گوش نکرد و از قدرتش سؤ استفاده کرد.اما گیر افتاد بالا کتابخونه.کتابخونه دراااز شد شد صد متر.!جونم براتون بگه متوجه شدیم تو قلمرو گرگ هاییم.بعد گرگه دلش خواست آهنگ بنوازه.یهو فهمید من که کت باشم بالای کتابخونم پس اوردم که بخورم!لیدی باگ که خیلی ترسیده بود رفت پیش سلیمان نبی و بهش گفت کمکم کن.حضرت سلیمان هم بهش یه شونه و میخ داد و گفت برو سه بار بشکن بزن و جیغ بکش.لیدی هن اینکارو کرد.موفق به فرار شدن ولی شاهزاده گرگا عاشق لیدی باگ شده بود.کت و لیدی فرار کردن.لیدی نخواست دست کت رو بگیره.اما دلش سوخت و گرفت و کشیدش بالا یخچال و تا خواستن از پنجره در برن،گرکه پای کتو گرفت.نمیدونم چیشد من از کدوم بهشتی نازل شدم و از در فراریشون دادم و درو قفل کردم.لیذی با کت قهر بود.کت گفت:«بانوی من،شذمندم!»بعد لیدی باگ شیطنت بار لبخند زد و برگشت و کتو بوسیدش😚😁هان تازه یادم اومد،سو استفاده قدرت کت پاس این بود که لیدی میراکلس باکس رو جا گذاشته بود رو میز کامپیوتر

و چنین شد که خوابم تموم بید.با تشکر،ستاد خواب های سمی