از زبان /آدرین کت نوار 

تبدیل شدم و راه افتادم هوا یهو بارانی شد وقتی رسیدم روی بالکن ماری اومد بیرون بعد دستمو گرفتو منو کشید تو و انداخت روی تخت یه حوله برداشت و شروع کرد به خشک کردن من.ماری:پیشی خل و چل نمیبینی چه بارونی میباره ،باخودت نمیگی خیس میشی مریض میشی اونوقت کی شهرو نجات بده؟اصلا من بدون تو چکار کنم؟

حالا متوجه شدم ماری از کت نوار خوشش میاد.

من:تو از من خوشت میاد؟

ماری:نهههههههههههههه

من:تو نگرانمی؟

ماری:نههههههههه

من :اعتراف کن ماری تو عاشقمی

ماری یه نگاه بهم انداخت بعد یهو لبمو بوسید.

ماری:عاشقتم کت

من:منم همینطور مای لیدی

یه نگاه عاشقانه بین ما بود بعد...

_______________________________________

بخش منحرفی(منحرفیش زیاد نیست)

بعد ماری رو روی تخت انداختم و شروع به بوسیدنش کردم .گردنشو میبوسیدم مو دستمو روی پاش میکشیدم و لبشو میبوسیدم .ماری جوری میبوسید که انگار قبلا با چند تا پسر دیگه سکس داشته.ماری لبمو میبوسید و صورت و گردنمو ، راستش بخاطر لباسی که داشتم نمیتونستم لباسمو در بیار اما کت روی لباس ماری رو در آوردم و بیشتر بوسیدمش . گردنشو گاز گرفتم و لبشو بوسیدم .و از اونجایی که پلگ از ماری خوشش اومده بود روی من هم تاثیر گذاشته بود و آتش عشقم

شعله ور تر میشد .  تا با بی میلی از هم جدا شدیم.

پایان بخش منحرفی

--------------------------------------------------

ماری به سمت وسایلش رفت و یه کلاه که از قبل درست کرده بود و برداشتو گفت وایسا میخوام درستش کنم. کلاه گذاشت روی سرم و چند تا سوزن بهش زد و شروه به چیدن کرد منم مثل هالو ها فقط نگاش میکردم بعد از کلی کار کلاه گذاشت سرم و ماری:وای کت خیلی خوشتیپ شدی 

من:ممنونم

از زبان مرینت/لیدی باگ

بعد کنار هم نشستیم و باهم حرف زدیم بعد متوجه شد یکی  آکوماتیز شده و خداحافظی کردو رفت منم تبدیل شدم و به کمکش رفتم...

واییییییی دارم کلافه میشم من واقعا بدم خیلی باهاش بد حرف زدم رسیدم خونه:خال ها خاموش.تیکی تنمیتونم خودمو ببخشم من واقعا بدم چطور تونستم اینکارو باهاش کنم.

تیکی:آروم باش ماری بعداکه دیدیش ازش معذرت بخواه باشه الان به احتمال زیاد کت حال و حوصله ی حرف زدن با کسی رو نداره بهش وقت بده.

یهو صدای اومد رفتم ببینم کیه که یهو کت اومد و بغلم کرد .شوکه شده بودم.ناخودآگاه گفتم ببخشید

کت:تو چرا معذرت میخواهی. من باید معذرت بخوام

من:تو چرا معذرت میخواهی توکه کاری نکردی

کت بهم نگاهی انداخت بعد لبمو بوسید منم همراهیش کردم :کت تو واقعا کیو دوست داری.

نگاهش شیطنت آمیز شد وگفت:راستشو بگم یا دروغشو

من:اممممم دروغشو

کت:یکی دیگه رو دوست دارم

لب خندی زدم و پریدم تو بغلش و بوسیدمش.

از زبان آلیا

ای بابا این دختره گوشیش خاموشه واقعا دارم نگرانش میشم شاید از اون موضوع ناراحت .نزدیک خونش شدم روی بالکن ماری رو دیدم  که داشت میرفت توی اتاقش به نظرم ناراحت نبود . حالا که مطمئن شدم حالش خوبه بهتره خلوتشو خراب نکنم.

از زبان کت نوار/آدرین

بالاخره رسیدم نگاهی به ساعت کردم وایییییییی از وقت خوابم هم گذشته بود .

فردا 

شققققققققق آخ بدجور دردم گرفت اما باید برم رسیدم و باز همون روز مسخره یه حسادت بی پایان نصبت به کلاوس دلم میخواد با کلکلیزم نابودش کنم. عاشق خنده هاشم باید بهش بگم که من آدرینم .شاید دوباره عاشقم بشه اما اول باید از شر کلاوس خلاص شم.

امروز جولیکا واقعا کیوت شده بود . من:به نظرت جواب میده 

نینو:باید جواب بده مخصوصا لباس جولی سلیقه ی ماریه.غیرممکنه که جواب نده .

امروز باکلی مکافات تلاش کردیم و زنگ آخر اعلام کردند که قراره به اردوی دو هفته بریم و من با ماری افتادم و کلاوس با جولیکا واقعا از این اتفاق خوشحالم اما به نظر ماری خوشحال نماید حتما داره به من صد تا فحش میده که چرا با من افتاده خوب این دوهفته روز های شانس منن باید بهش بگم. که من کتم. زنگ خورد رفتم .خونه و ناهار خوردم بعدم کلاس شمشیر بازی و... آخیش تموم شد تبدیل شدم و رفتم پیش ماری ناراحت به نظر میومد.

من:سلام پرنسس .اتفاقی افتاده؟

ماری:نه فقط قراره برم اردو

من:اینکه بعد نیست.خیلی هم خوبه

ماری از کوره در رفت:کجاش خوبه من با آدرین اگرست افتادم کسی که دیدنش آزارم میده من عاشق  توام کت نه اون کله زردمبو دارم اذیت میشم میفهمی.

حالا که فهمیدم باید بهش بگم:ببین درک میکنم چه احساسی داری اولا من همیشه باهاتم توی قلبت دوما منم دلم تنگ میشه و سوما به نظرم باید تحملش کنی تو برو و تحملش کن اگه تونستی تحملش کنی هیچی اگه نتونستی به من بگو خودم حسابشو میرسم باشه

ماری:باشه 

بغلش کردمو آرومش کردم

بعد

کات

ببخشید دیر شد 

اما به هر حال گذاشتمش

بای بای عشقولام